دشمن فکرش را هم نمی کرد که خرمشهر بیش از یک ماه مقاومت کند . بالاخره ساعت ده صبح چهارم آبان سال 1359 ، شهر سقوط کرد
و آخرین مدافعان با دلی خونین وتنی خسته عقب نشستند و با قایق خود را به شرق کارون رساندند .
در آن سوی کارون بغض یکی از بچه ها ترکید و بر لب رودخانه ایستاد و رو به شهرش که حالا دیگر زیر چکمه های دشمن بود، فریاد کشید :
خرمشهر، صدای مرا می شنوی.
خرمشهر، به بعثی ها بگو ما برمی گردیم و آزادت خواهیم کرد.