راوی راهیان نور؛ آقای عظيمزاده تبريزي، حكايت گاوصندوقي را بيان ميكند كه زماني پدرش از روسيه به ايران آورد.
اين گاو صندوق، بعد از وي به برادر آقاي عظيمزاده و سپس به برادرزاده او رسيد.
اما بشنويد كه سرنوشت اين گاو صندوق كه در خرمشهر بود چه شد:
برادرزادهام در زمان شروع جنگ عراق عليه ايران، در خرمشهر به كار تجارت مشغول بود و چون اين گاو صندوق بزرگ بود، پروندههاي شركت را در آن نگهداري ميكرد و يك گاو صندوق كوچكي داشت كه جاي پول و اسناد بهادار در آن بوده است.
وي در زمان حمله عراقيها، تمام پول خود و طلاي همسرش را در آن گذاشته و آنجا را ترك ميكنند.
عراقيها با دست پيدا كردن به اين دفتر، گاو صندوق بزرگ را با دستگاه جوش برش ميدهند ولي جز پرونده، چيزي پيدا نميكنند و از روي عصبانيت گاو صندوق كوچك را به رگبار ميبندند و ميروند... .
پس از اتمام جنگ، برادزادهام گاو صندوق كوچك را باز ميكند و تمام پول و طلاها را دست نخورده مييابد... .
منبع: صدای پای مهاجر،علی والایی، نشر نی، خاطرات مقاومت مردمی خرمشهر، سال 1380، اهواز.
اضافه کردن نظر:
از آنجا که هیچ حرکتی از انسان سر نمی زند،مگر اینکه دارای نقص کمبودی است و با توجه به حدیث شریف نبوی که می فرماید : " المومن مرآه المومن " ( مومن آینه ی مومن است) مانیز بدون نقص نیستیم.
بنابراین به آیینه هایی نیازمندیم تا خویش را در آن بنگریم و اگر خوبی و کمالی داریم با تذکر شما مومنان تقویت نماییم.
اگر اشتباه یا کمبودی از ما سر زده است با تیزبینی و نکته سنجی شما، آنها را بیابیم و در صدد برطرف نمودن آن برآییم.
پس از بازدیدکنندگان و کاربران گرامی تقاضامندیم هیچ گاه ما را از نظرات و اندیشه های خود محروم نسازند و عاملی باشند در پیشرفت و تعالی سنگر مجازی "راهیان نور" که جز خدمت به شهیدان هدفی ندارد.
چند نکته: نظرات شما پس از بررسی توسط گروه مدیریت برای نمایش در سایت منتشر خواهد شد.
نظرات تکراری و تبلیغاتی(به جز وبلاگ ها) تائید نمی شوند.
در صورتی که نظر شما نیاز به پاسخ دارد، پاسخ خود را در ذیل همان موضوع دنبال فرمایید.