دلم اسیر خاکت شد، یا پلاک گمشده ی زیر خاکت نمی دانم!
مرا،هوای کدام عطر پاک، هوایی دیارت کرد ...نمی دانم!
اما شهید گمنامم... بعد از دیدنت... بعد از استشمام عطر استخوان شکسته ات دانستم...
که "تو" مهر دعوت نامه ام بودی..!!
کو پلاکت...؟؟!!
کوچفیه ات؟؟!!
کو آن نگاه بارانی..؟؟!!
که اکنون بعد از عمری به دیارت بازگشته ای..
پرستوی عاشقم؛ رسیدنت بخیر
به خاک پاک سرزمینی که هر لاله اش ...
هر شقایقش یادگار عاشقانی چون توست...!!!
بر قدوم پاکت بوسه می زنم..
این یک مشت استخوان دریایی است به وسعت قلب پاک "تو" که امروز نامت را "شهید گمنام"
صدا میزنند
"تو" که نام و نشان یک قبیله بودی...
از این دنیای فانی حتی یک نام هم با خود نبردی...
فداکاری ات را ...!!!
نمی توانم جبران کنم...!!!
دعایم کن....