به گزارش خبرنگار راهیان نور، امروز در شور و نشاط یادمان شهدای بُلفت این جمله شهید سید مرتضی آوینی را با خود زمزمه می کنم و در بین زائران شهدا می چرخم و با دیدن این همه زیبایی لذت می برم که گفت؛ خفتگان هنوز از طلوع فجر بي‌خبرند و نمي‌دانند كه تاریخ در انتظار چه فردایی است. اما ای من! تو كه نخفته‌ای؟ چشم باز كن و جلوه‌ی اراده‌ی حق را از وجود این مجاهدان راه خدا ببین. 
جان میدهم به شوق وصال تو یا حسین علیه السلام
عرض سلام و ادب راهیان نوری ها به سرسلسله شهدای عالم خلقت در یادمان آسمانی شهدای بُلفت سردشت
تو را می ستایم ای برادر شهیدم...
از تو آموختم ای برادر شهیدم که زندگی، مبارزه ای بی پایان است. تو با مرگ خودت به من آموختی، آنچه دنیا با زرق و برقش یادم نداده بود. اکنون تو نیستی، ولی همه چیز بوی تو دارد؛ بوی عاشقانه زیستن برای خدا...
نامِ دیگرش عشق است، آیا می شناسیدش؟ آمده ام ثبتش کنم ولی...
این زمین پرجاذبه، سالیان سال است که انسان های زیادی را از همه مناطق دنیا به سوی خود می‌کشد و سبب این حضور، تنها رابطه قلبی با شهداست که آنها را به سوی خود می‌خواند.
از عشق بگو ای راوی، گر عشق نباشد به چه کار آید دل...
عاشورای تو از شب آغاز شده بود، آن شب که عاشقان، سر مست از باده ی عشق، بر گرد شمعِ معشوق، پروانه وار می چرخیدند و هر کدام برای نثار جان خویش لحظه شماری می کردند.
تا تو زمین سجده ای سر به هوا نمی شوم
خوشا به حالِ دل بی شکیب بعضی ها/ هزار غبطه به حال عجیب بعضی ها
