کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

در امتداد نور

آنانکه ندانسته خریدند

عباس عابد ساوجی

27 اسفند 1392 ساعت 9:48



کوله ام را کناری گذاشتم و دفترم را ، یعنی همان سالنامه را بیرون آوردم و تکیه بر ستون شروع کردم به نوشتن. در پایان از حاصل کار شوق زده شدم!. نوشته بودم:
(( نقاشی روی دیوار، عکس چفیه ای ست بر گردن گل با یک پلاک. آخرین بار که مرخصی آمده بود خانه را رنگ میکردیم. با رنگ روغن عکس را روی دیوار کشید. عجله داشت برود، می گفت: باید زودتر برگردم، اگر دیر بشود نمی رسم کاروان خواهد رفت. آن وقت می گویند: دیدی گفتیم با بار سنگین نمی رسی. دیدی بارت سنگین بود نرسیدی.
این عکس، تنها یادگاری ست که از او مانده. سالهاست منتظرم برگردد. نمی دانم پای کدام بنای یاد بود به دنبالش بگردم؟)).

بعدا" که متن را در وبلاگم قرار دادم و چند جای دیگر خواندم دیدم در سایتهای مختلف ثبت کرده اند. حتی در جایی درست همین صحنه را چیده بودند، یعنی گل لاله ای که چفیه دور گردنش آویخته بودند و پلاکی هم دور گردنش انداخته بودند و نوشته مرا هم زیر آن چاپ کرده بودند. حتی دیدم در یادمان شهدای گمنام منطقه عملیاتی فتح المبین در سه جا همین صحنه را چیده بودند وقتی برای دومین بار عازم مناطق عملیاتی شدم ماجرا را برای مستند ساز گروه تعریف کردم . خواست کنار گلهای لاله و چفیه و پلاکها بایستم متن را از حفظ قرائت کنم تا ضبط کنند.

البته نوشتن متن پیش زمینه داشت و آن بر می گشت به دوستم، راننده آمبولانس سرباز شهید رمضان رمضانی که یک نهال پرتقال از قائمشهر برایمان آورده بود. کل ماجرا را در کتاب خاطرات خودم با عنوان (جنگ از منظری دیگر) نوشته ام ولی هنوز موفق به چاپ آن نشده ام.
در اول کتابم (عرشیان به خط) متن را آورده ام و کتاب را تقدیم کرده ام به کلیه شهدا و جانبازانی که ندانسته خریدند.
بعضی ها می پرسند: ندانسته خریدند یعنی چه؟
می گویم: همسر هارون الرّشید بهلول را دید که خاک ها را کوپه کوپه می کند. می پرسد: بهلول چه می کنی؟
می گوید: بهشت می فروشم!.
می گوید :یکی به من بفروش.
می خرد و شب خواب می بیند قصری و باغی در بهشت به او داده اند. ماجرا را به هارون تعریف می کند. هارون نزد بهلول می رود و تقاضای خرید بهشت می کند.
بهلول می گوید: آنها نمی دانستند خریدند به بهشت رفتند. تو می دانی به تو نمی فروشم.

ساعتی گذشته بود و من در زمان ساکن مانده بودم. کنار پنج شهید گمنام که در حین گمنامی ، نام همه شان عبدالله بود.


                 
                 عباس عابد ساوجی


کد مطلب: 2318

آدرس مطلب :
http://www.rahianenoor.com/fa/note/2318/آنانکه-ندانسته-خریدند

راهيان نور
  http://www.rahianenoor.com