دعوت نامه
به گزارش راهیان نور، در وبلاگ 0rahgozar0.blogfa.com نویسنده به نام"ستایش" اینطور نوشته:
خیلی دلم براتون تنگ شده
4 ساله که نذاشتین بیام
دلم میخواست بیام اونجا و یه دل سیر درد و دل کنم
یه دل سیر گریه کنم
تو غروب شلمچه که خیلی دلگیره ، تو غروب ارورند رود، تو ظهر داغ فکه،
طلائیه و سه را شهادتش، تو چزابه ، تو دهلاوییه و شهدای گمنام هویزه
خیلِـــــــــــــــــی دل تنگم خیلــــــــــــــی
ای کاش میومدم تا یه خورده از این دنیا و مادیات دور شم ای کاش...
راحت میزدم زیر گریه و باهاتون درد و دل میکردم
اینجا که نمیذارن تا تقی به توقی میخوره میگن باز چت شد
شب میشه و من می مونم یه بغض یه بغضی که می مونه سر گلوت و می خواد خفت کنه ...
امسالم نشد امیدوارم سال دیگه بشه ....
قول میدم امسال بهتر باشم
تمام سعیمو میکنم که خوب باشم
قول میدم که هر کمکی که از دستم برمیاد برای بقیه انجام بدم
خیلی سخته ولی قول میدم دیگه اون گناه رو انجام ندم قول میدم
شما هم قول میدین سال دیگه واسم دعوت نامه بفرستید؟؟؟
قول میدین دعوتم کنید؟؟
قول میدین شفاعت خواهیم رو پیش حضرت فاطمه(س) و پسرش بکنید
راستی شهدا میدونم پر روام ولی یه خواهش دیگه هم دارم
میشه از خدا بخواین که حال بابای یکی از بهترین دوستام
بابای یکی که خیلی دلش مهربونه خیلی خوبه
خیلی بهم کمک کرده رو خوب کنه
میشه ازش بخواین کمکش کنه و مشکلاتش رو حل کنه
منم خیلی خواستم ولی خیلیم گناه کردم
دعام از یه متریه سرمم بالا نمیره
میشه از خدا بخواین؟؟؟
خـــــدایــــــا کمکم کن
خیـــــــــــــــــــــــلی دوست دارم خیلــــــــــــــــــی خدا جونم
خیلی ازت ممنونم
تا اینجا که حواست بهم بوده
از این به بعدشم باشه
خدایا دستم رو ول نکن
خدایا نگاتو ازم نگیر
خدایا حواست بهم باشه
دوســـــــــــــــــــت دارم
اینم عکساییه که 4 سال پیش خودم گرفتم (عید 88) سوم دبیرستان
