جمال درزیور گفت: اوایل جنگ تحمیلی که خرمشهر سقوط کرد و نیروهای بعثی تا نزدیکی شهر آبادان پیشروی کردند، نیروهای سازمان پیشمرگان مسلمان کرد تصمیم گرفتند به جبهه جنوب اعزام شوند.
بازمانده سازمان پیشمرگان مسلمان کرد؛
حضور نیروهای سازمان پیشمرگان مسلمان کرد در جبهه جنوب
3 مرداد 1396 ساعت 12:40
جمال درزیور گفت: اوایل جنگ تحمیلی که خرمشهر سقوط کرد و نیروهای بعثی تا نزدیکی شهر آبادان پیشروی کردند، نیروهای سازمان پیشمرگان مسلمان کرد تصمیم گرفتند به جبهه جنوب اعزام شوند.
به گزارش راهیان نور، اوایل جنگ تحمیلی که خرمشهر سقوط کرده بود و نیروهای بعثی تا نزدیکی شهر آبادان پیشروی کرده بودند، نیروهای سازمان پیشمرگان مسلمان کرد تصمیم گرفتند به جبهه جنوب اعزام شوند. بعد از اینکه شهر آبادان هم سقوط کرد و نیروهای بعثی پاسگاه حمید را به اشغال خود در آوردند، من به همراه یازده نفر دیگر از نیروهای سازمان پیشمرگان مسلمان کرد به اهواز اعزام شدیم.
من به همراه شهید داریوش چاپاری، مرحوم خلیل رضایی، مرحوم قدرت درخشان، مرحوم نوره سبحانی، برادر عبدالله جعفری و تعداد دیگری از دوستان به جبهه جنوب اعزام شدیم. آن روزها شهید مصطفی چمران همه کاره جبهه جنوب بود و زمانی که از حضور نیروهای سازمان پیشمرگان مسلمان کرد در جبهه جنوب مطلع شده بود، دستور داده بود که ما را در اولین فرصت نزد ایشان ببرند.
از طرف سپاه اهواز ما را به دارخوین اعزام کردند و از آن جا به سلمانیه و محمدیه اعزام شدیم. نیروهای سازمان پیشمرگان مسلمان کرد به جنگ چریکی و نامنظم تسلط خوبی داشتند و بسیاری از آنان در پاکسازی مناطق کردستان در کنار شهید چمران با نیروهای ضد انقلاب مبارزه کرده بودند.
اصولاً ارتش های کلاسیک دنیا توان مقابله با چریک ها را ندارند و ما هم چون به شیوه چریکی می جنگیدیم، نیروهای بعثی را کلافه کرده بودیم و هر بار که در کنار رزمندگان سپاه اسلام وارد عملیات می شدیم، می توانستیم ضربات جبران ناپذیری به دشمن بعثی وارد کنیم.
چیزی که برای نیروهای سازمان پیشمرگان مسلمان کرد مهم بود گرفتن غنایم جنگی بود؛ در اوایل پاکسازی کردستان ما سلاح و مهمات کافی در اختیار نداشتیم و گاهی وقت ها خود نیروها و با هزینه شخصی برای سازمان سلاح و مهمات تهیه می کردند و از همین رو اجازه نمی دادیم که حتی یک فشنگ به جا مانده از نیروهای بعثی روی زمین بماند و آن فشنگ را هم به عقبه جبهه خودی منتقل می کردیم.
در طول مدتی که در محمدیه و سلمانیه بودیم، مقدار زیادی سلاح و مهمات از نیروهای بعثی به غنیمت گرفتیم. مدت چهل شبانه روز در جبهه جنوب ماندیم و بعد از انجام مأموریت واگذار شده دوباره به کردستان برگشتیم.
اوضاع کردستان به گونه ای بود که نمی توانستیم کردستان را رها کنیم، هرچند از نیروهای سازمان پیشمرگان مسلمان کرد همواره تعدادی نیرو به جبهه جنوب و شمال غرب اعزام می شدند و دوباره به کردستان باز می گشتند. کردستان علاوه بر مقابله با نیروهای بعثی با مزدوران و اشرار داخلی هم در حال جنگ بود.
جبهه جنوب با جبهه کردستان تفاوت داشت؛ در جبهه جنوب صف نیروهای دشمن و نیروهای خودی مشخص بود، ما در یک طرف جبهه ایستاده بودیم و نیروهای بعثی در طرف مقابل ایستاده بودند. اما در جبهه کردستان صف دشمن از صف نیروهای خودی گاهی وقت ها اصلاً قابل تشخیص نبود. در جبهه جنوب سمت و سوی تیر مشخص بود و در سنگری که نشسته بودی منتظر آمدن گلوله از یک سمت بودی، اما در جبهه کردستان سنگری وجود نداشت که در آن آرام بگیری، هر لحظه و از هر طرف باید منتظر شلیک گلوله می شدی.
حضور در جبهه های جنگ و ایستادن در مقابل باران گلوله و خمپاره دشمن دل شیر می خواست، اما حضور در جبهه کردستان به مراتب سخت تر از جبهه جنوب بود. شرط حضور در جبهه کردستان آشنایی کامل با اصول جنگ پارتیزانی و جنگ چریکی بود و افرادی که با این نوع جنگ آشنایی نداشتند، نمی توانستند در کوه های سر به فلک کشیده و دره های عمیق کردستان خدمت کنند.
البته در طول جنگ نیروهای بیشماری از سراسر ایران اسلامی به کردستان اعزام می شدند و در کنار رزمندگان بومی کردستان با نیروهای ضد انقلاب مقابله می کردند. کردستان معراج ۵٫۴۰۰ شهید انصار و بیش از ۱۸٫۰۰۰ شهید مهاجر است که در غربت این آب و خاک به آسمان ها پر کشیدند.
انتهای پیام/
کد مطلب: 10291