به گزارش سرویس مقاومت راهیان نور، پس از حملات تروریستی گروههای تکفیری به ویژه داعش به شهرهای مختلف سوریه، آزادمردانی از جنس غیرت و مردانگی از سراسر دنیا به این کشور عزیمت کردند تا از حرمین مطهر حضرت زینب کبری(س) و حضرت رقیه(س) دفاع کنند که یکی از این دلیرمردان، سردار شهید جبار دریساوی از نامآوران خوزستان و اهواز است.
به منظور آشنایی بیشتر با این دلیرمرد خوزستانی به سراغ خانوادهاش رفتیم، بخش سوم این گزارش به گفتوگو با مریم حمید همسر شهید مدافع حرم جبار (فرید) دریساوی اختصاص دارد که با هم مرور می کنیم:
مریم حمید به بیان اخلاق شهید جبار دریساوی در خانه پرداخت و گفت: این شهید با فرزندانش بسیار مهربان بود و آنها را خیلی دوست داشت، یکی دیگر از خصوصیاتش صبور بودنش است که مثل کوه مقاوم بود، در این ۲۰ سالی که با هم زندگی کردیم ندیدم حتی یک بار اعتراضی داشته باشد.
مردی شجاع در جنگ با داعشیها
وی با بیان اینکه شهید دریساوی در خانه، محل کار و بین دوستان صبور بود، ادامه داد: این شهید به تمام معنا شجاع بود و همین شجاعتش سبب شد به جنگ با تکفیریهای داعشی برود و به شهادت برسد.
خانم حمید بیان کرد: شهید دریساوی همیشه وقتی از سر کار که به خانه بازمیگشت مستقیم به آشپزخانه میآمد تا اگر کاری هست انجام دهد، در خانه طوری رفتار میکرد که گویی کار را فراموش کرده، کار را پشت در خانه میگذاشت و وارد خانه میشد.
همسر شهید دریساوی درباره اهتمام شهید نسبت به فرزندان و خانواده نیز گفت: تمام فکر و ذکرش فاطمه، محمد و خانواده بود، اگر تلفنش هم زنگ میخورد و تماس کاری بود از اتاق بیرون می رفت تا مبادا آرامش خانه از بین برود.
وی برگزاری مراسم جشن ازدواجشان را این چنین شرح داد که عروسی ما تجملاتی نبود و بر اساس سنتهای دهه هفتاد برگزار شد آن موقع تجملات امروزی مرسوم نبود و خیلی ساده زندگی مشترک خود را آغاز کردیم.
هدف مقدسی داشت
این همسر شهید در پاسخ به این سوال که در مشاجرات درون خانه چه کسی کوتاه میآمد نیز گفت: در این ۲۰ سال زندگی مشترک مشکل خاصی نداشتیم که من بخواهم کوتاه بیایم یا ایشان، فقط وقتی از ما جدا میشد و به ماموریت میرفت برایمان سخت بود ولی چون هدفش مقدس بود ما هم صبر میکردیم.
وی در همین رابطه توضیح داد: شهید همیشه میگفت که هر جایی که اسلام در خطر باشد باید حضور داشته باشیم و ایستادگی کنیم، جبهه جنگ ما هم آنجاست و چون بحث اسلام پیش میآمد من و فاطمه خانم نه تنها اعتراض نمیکردیم بلکه دوست داشتیم همراه همسرم به جنگ با دشمن برویم.
همسر شهید دریساوی درباره دغدغههای این شهید دریساوی نیز توضیح داد: همیشه بر درس خواندن بچهها تاکید داشت و توصیه میکرد بچه ها درسشان را خوب بخوانند، هم اکنون فاطمه سال سوم ریاضی فیزیک و آقا محمد هم کلاس سوم ابتدایی است.
نمیتوانستند جلوی اعلام خبر شهادت سردار را بگیرند
وی درباره چگونگی شنیدن خبر شهادت سردار دریساوی نیز اظهار کرد: روز یکشنبهای بود که به ما خبر دادند ولی ایشان چند روز قبل یعنی روز چهارشنبه ۱۶ مهر شهید شده بود، به ما اطلاع ندادند تا پیکر مطهرش به ایران بازگردد در صورتی که خبر بین همکاران و آشنایان پیچیده بود و نمیتوانستند جلوی انتشار خبر شهادت را بگیرند.
خانم حمید ادامه داد: خبر شهادت سردار را شوهر خواهرم به صورت غیر مستقیم به من اعلام کرد البته اول گفت پسرم مریض شده دنبال شما میآیم تا به بیمارستان برویم من متوجه شدم چیزی را از من پنهان میکنند ولی نمیخواهند مستقیم به من بگویند، بعد از چند دقیقه مادر شوهرم تماس گرفت و گفت اتفاقی برای جبار افتاده؟ با برادرش تماس گرفتند که وی با حالت ناراحتی از خانه بیرون زد، البته خود مادر شوهرم نیز از موضوع خبر نداشت ولی من همان لحظه فهمیدم حکایت پسر خواهرم ساختگی است برای سردار اتفاقی افتاد.
منتظر انتقال پیکر مطهرش بودیم
وی یادآور شد: اول به ما گفتند سردار زخمی شده و کسی از شهادتش خبر نداشت ولی روز یکشنبه خبر دقیق آوردند که شهید شده و منتظر ماندیم تا پیکر مطهرش به اهواز آورده شود.
این همسر شهید درباره عکس العمل خود بعد از شنیدن خبر شهادت شهید دریساوی نیز عنوان کرد: برای اینکه من ناراحت نشوم اول گفتند که زخمی شده که حالت عجیبی به من دست داد، بعد دیدم دخترم با یک خنده عجیبی بهم گفت که بابا شهید شده، من گریه میکردم و دخترم میخندید دلیل خنده او هم این بود که پدر به آرزویش شهادت دست یافت و او خوشحال بود و نمیتوانست این خوشحالی را پنهان کند.
گفتوگو از: خادم الشهید حبیب حسین یزدی
انتهای پیام/