تاریخ انتشار
جمعه ۵ خرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۴:۳۹
کد مطلب : ۹۹۴۰
حال و هوای ماه رمضان در جبهههای هشت سال جنگ تحمیلی
اگر همت و اراده باشد، میشود سبک زندگی اسلامی داشت
سال 63 و همزمان با ماه رمضان که در تابستان بود، تصمیم گرفتم به جبهه بروم. 17 تیرماه با تیپ زرهی بیست رمضان اعزام شدم. در آن مقطع زمانی هم اطلاعاتی در خصوص تانک و نفربر نداشتم. فرمانده گردان ادوات برادر کشاورز و جانشین وی تاجیک بود. صالحی نیز مسئول واحد ادوات بود.
تیپ در ۴۵ کیلومتری خرمشهر قرارگاه زده بود و بخش عمده نیروها را آنجا مستقر کرده بود. ماه رمضان نزدیک میشد و وجود صالحی معنویت عجیبی در واحد ما ایجاد کرده بود. وی بسیار انسان تاثیرگذاری بود. وقت نماز شب بدون ترس از ریا و تظاهر همه نیروها را بیدار میکرد. نیروها هم با خوشرویی از خواب بیدار میشدند و از این امر استقبال میکردند. متاسفانه تقریباً از یک سال بعد از آن تاریخ، خبری از صالحی ندارم.
آرام آرام بوی ماه خدا میآمد. صالحی و چند تن دیگر از نیروها به فکر افتادند تا از فرمانده گردان برای قصد ده روزه نماز کامل و روزه، اذن بگیرند.
به خاطر دارم که چند روزی با رزمندگان نزد «کشاورز» میرفتیم و اصرار میکردیم تا در این مدت ده روزه ما را در منطقه نگه دارد. سرانجام به خواستهمان رسیدیم. آن سال ماه رمضان به یاد ماندنی و دلچسبی بود.
هوا بشدت گرم بود. سهمیه یخ را برای آب خوردن استفاده نمیکردیم. در طول روز برای سرویس بهداشتی مجبور بودیم از آبی استفاده کنیم که در منبع آهنی زیر نور آفتاب به درجه جوش نزدیک شده بود. در زمانهای گذشته شنیده بودم که در مکه بر روی سنگ، تخم مرغ نیمرو میکردند، در تابستان 63 بر این موضوع ایمان پیدا کردم. با نور خورشید بدون هیچ وسیله اضافی میشد پخت و پز کرد.
با چنین شرایطی نیروهای واحد ادوات با شوق تصمیم به روزه گرفتند. برای اینکه فشار گرسنگی و تشنگی را کمتر کنیم، کل کارهایی ڪه امڪان داشت شب انجام شود مثل ڪلاسهای آموزشی و تعمیر و نگهداری ابزار، ادوات و سلاح را به ساعات بعد از افطار منتقل ڪردیم.
یک سنگر زیر زمینی هم تا قبل از شروع ماه رمضان با همت همه بچهها و ابتکار جالب با الهام از بادگیرهای یزد درست کردیم که واقعا موثر بود. روال کار اینطور شده بود که شبها بعد از افطار کار میکردیم و بعد هم نماز شب، افطاری، گوش کردن به سخنرانی شهید دستغیب از رادیو آبادان و حدود ساعت هشت میخوابیدیم.
چون تقریبا تنها واحدی بودیم که روزه میگرفتیم، به همین جهت برنامه غذایی تیپ تغییر نکرده بود و ما باید صبحانه و نهار و شام را طبق زمانبندی تدارکات میگرفتیم و در افطار و سحر استفاده میکردیم که برای این منظور شهردار آن روز باید حواسش به ماشین تدارکات میبود.
سبک زندگی اسلامی را به همت رزمندگان و مساعدت مسئولین در آن مقطع به خوبی تجربه ڪردم. یاد گرفتیم که اگر همت و اراده باشد، میشود سبک زندگی اسلامی داشت.
انتهای پیام/