تاریخ انتشار
شنبه ۳۰ تير ۱۳۹۷ ساعت ۱۵:۵۹
کد مطلب : ۱۲۲۵۶
خاطرهنگاری(4):
حضور یک فلسطینی در دفاع مقدس
به گزارش راهیان نور، مسعود شجاعی طباطبایی در بیان خاطرات دفاع مقدس به بیان خاطره ای خواندنی میپردازد که در ادامه می خوانیم:
در میان عکس هایم دلبسته یک عکس از یک بسیجی با نام احمد هستم، فلسطینی بود و به عشق امام خود را به جبهه های حق علیه باطل رسانده بود، احمد از شیعیان مخلصی بود که سعادت دیدار با او در عملیات نصر هفت نصیبم شد، فارسی کم می دانست، کلماتی را هم که می دانست در عشق به امام و افتخار بسیجی بودن در رکاب امام زمان(ع) خلاصه می شد.
هرگاه از امام صحبت میکرد ، دستش بر روی قلبش جای می گرفت و این نشان یک عشق واقعی بین عاشق و معشوق بود.در طول مسیر طولانی که پیاده در دل خاک کردستان عراق به عمق دویست و پنجاه کیلومتر طی کردیم، بارها در کنارش راه رفتم یا نشستم تا از رایحه خوش بودن با یک بسیجی فلسطینی بهره ببرم، یادم است به او می گفتم که من هم آرزو دارم به فلسطین بروم، و چقدر آرزوهایمان به هم نزدیک بود.
احمد، فلسطین را در آن زمان در جبهه های ما یافته بودو چه زیبا گفته اند:" شرف المکان بالمکین"، اعتبار مکان ها به انسان هایی است که در آن زندگی می کنند و چه زیبا می توان این دو وادی را در جایگاه عشق به معبود با هم مقایسه کرد، فضاهایی که تنها با شهدا معنا می شوند .
او مثل بچه های بسیجی خودمان عاشق بود، گرچه بسیار جوان بود اما چه روشن دریافته بود که این عشق در جبهه های ما ظهور کرده است ، احمد انسی عجیب با امام داشت، ای امام تو را با خدا چه عهدی بود که از این چنین کرامتی برخوردار شدی که عاشقانت از دورترین مکانها به دنبال تو می آیند، حالا که می اندیشم ،می بینم زمان، بستر جاری عشق است تا انسان ها را در خود به خدا برساند و حقیقت تمام آنچه در زمان حدوث می یابد باقی است.
جبهه چه در ایران یا فلسطین حرم رازبا خداست و پاسداران این حریم شهدایند؛ شهدایی که در آن چشم مکاشفه بر جهان غیب گشودند؛ شهدایی که همسفران عرشی امام بودند و اکنون میزبان اویند. هنوز نجوای حزن انگیز زیبای شعرعربی احمد در درونم طنین انداز است ، نجوایی که با اسم امام خمینی و کربلا کامل میشد.
او برای من همچون بسیجیان دیگر، سربازی بود که قلعه عشق را فتح کرده بود. اصلا جبهه ما و فلسطین قطعه هایی از خاک کربلایند،هر که می خواهد کربلا را بشناسد باید حقیقتی را که شهدای ما دریافته بودند را دریابدکه در زمانه ما در حقیقتی به نام امام خمینی (ره) جاری شده بود، یادم است احمد می گفت هنوز امام را ندیده است ،اما مطمئنم از عطر امام سرشار بود و بقایش را نیز به بقای امامش وابسته می دید.