تاریخ انتشار
شنبه ۸ مهر ۱۴۰۲ ساعت ۰۸:۰۲
کد مطلب : ۱۸۵۰۳
راهیان نور؛
استان تهران | راهیان نور یکی از فرآیندهای تربیتی برای دانشآموزان است
به گزارش خبرنگار تهران پرس، سردار حسن حسن زاده در آئین افتتاحیه اردوی راهیان نور ۳۰ هزار نفری دانشآموزی از مدرسه تا مدرسه خطاب به دانشآموزان اظهار داشت: هر خاطرهای که در این سفر برای شما جالب بود، بنویسید.
سردار حسن زاده راهیان نور را یکی از فرآیندهای مهم برای دانشآموزان دانست و گفت: هر سال که میگذرد ما به آسانی میتوانیم اهمیت آن را لمس و درک کنیم.
وی افزود: این اردو تفاوت بسیاری با راهیان نور گذشته دارد، بنده پیشنهاد میکنم خاطره سفر را مکتوب کنید که معتقدم این کار شما ارزشمند خواهد بود.
سردار حسن زاده در ادامه سخنانش با بیان خاطرهای از خود در زمان دفاع مقدس گفت: اواخر جنگ یک عملیاتی انجام شد به نام عملیات مرصاد، در این عملیات گروه منافقین ستون زرهی تشکیل داده بودند و تا اسلام آباد هم آمده بودند، قصدشان این بود که تا تهران هم بیایند، در آن دوره حتی یک بخشی از کشور را هم گرفته بودند.
فرمانده سپاه محمد رسولالله(ص) تهران بزرگ ادامه داد: در کنار این عملیات، در جبهههای جنوب سمت شلمچه خود صدام لشکری را روانه جبهه کرد تا ما را در آنجا مشغول کند که منافقین راحتتر به ما نزدیک شوند.
وی افزود: به ما گفتند این بود، قطعنامه ۵۹۸ پذیرفته شده بود، کلیت آن انجام شده بود، عملاً تصور بر این بود که کار باید تمام و جنگ هم باید به فضای صلح تبدیل شود، به ما گفتند شما باید حرکت کنید و بروید، چند تا از لشکر رژیم بعث حرکت کرده بودند ما نمی دانستیم کجا هستند به ما گفتند بروید هر زمان آنان را دیدید درگیر شوید تا آنان نتوانند جلوتر بیایند ما هم ستونی راه انداختیم. من در آن دوره فرمانده گروهان بودم. هر چه راه میرفتیم به جایی نمیرسیدیم چون نمیدانستیم کجا می رویم.
سردار حسن زاده یادآور شد: در عملیات نظامی به این عملیات میگویند شناسایی با رزم یعنی شما میروید با دشمن میجنگید تا شناسایی کنید در چه وضعیتی قرار دارید، ما چند ساعت راه رفتیم و هوا هم خیلی گرم بود. قمقمههای آب خالی بود، بچهها مرتب خسته و خستهتر میشدند، قبل از حرکتمان به دوستان رزمنده گفتیم که آرپی جی بردارید چون اینطور جاها تجربه این را داشتیم که «آرپی جی» خیلی به دردمان میخورد. معمولاً برای جنوب که میرفتیم آنجا دشمن تانکهای بسیاری را میآورد. وقتی آنان آماده میشدند یکی از فرماندههان پیش من آمد و گفت: یکی از رزمندهها کوله «آر پی جی» بر نمیدارد. من میخواستم یک تشر بزنم، متوجه شدم این رزمنده قدش خیلی کوتاه است به همین دلیل نمیتواند «آرپی جی» بردارد. در این زمان بود که لحنم عوض شد و گفتم برادر چرا کوله «آرپی جی» را بر نمیداری. در جواب گفت؛ نمیتوانم این کوله را حمل کنم. یک لحظه به ذهنم رسید به این رزمنده چه بگویم.
وی افزود: به او گفتم ما که سلاح دستمان میگیریم آیا ما هم میتوانیم؟ ما توکل بخدا میکنیم و ذکر میگوییم و امام حسین(ع) هم کمکمان میکند. به این برادر گفتم؛ ذکر بگو و کوله را بردار و برو.
سردار حسن زاده در پایان خطاب به دانشآموزان تاکید کرد: این سفر هم اردوی جمعی است و هم بازدید از مناطق پر نور.
سردار حسن زاده راهیان نور را یکی از فرآیندهای مهم برای دانشآموزان دانست و گفت: هر سال که میگذرد ما به آسانی میتوانیم اهمیت آن را لمس و درک کنیم.
وی افزود: این اردو تفاوت بسیاری با راهیان نور گذشته دارد، بنده پیشنهاد میکنم خاطره سفر را مکتوب کنید که معتقدم این کار شما ارزشمند خواهد بود.
سردار حسن زاده در ادامه سخنانش با بیان خاطرهای از خود در زمان دفاع مقدس گفت: اواخر جنگ یک عملیاتی انجام شد به نام عملیات مرصاد، در این عملیات گروه منافقین ستون زرهی تشکیل داده بودند و تا اسلام آباد هم آمده بودند، قصدشان این بود که تا تهران هم بیایند، در آن دوره حتی یک بخشی از کشور را هم گرفته بودند.
فرمانده سپاه محمد رسولالله(ص) تهران بزرگ ادامه داد: در کنار این عملیات، در جبهههای جنوب سمت شلمچه خود صدام لشکری را روانه جبهه کرد تا ما را در آنجا مشغول کند که منافقین راحتتر به ما نزدیک شوند.
وی افزود: به ما گفتند این بود، قطعنامه ۵۹۸ پذیرفته شده بود، کلیت آن انجام شده بود، عملاً تصور بر این بود که کار باید تمام و جنگ هم باید به فضای صلح تبدیل شود، به ما گفتند شما باید حرکت کنید و بروید، چند تا از لشکر رژیم بعث حرکت کرده بودند ما نمی دانستیم کجا هستند به ما گفتند بروید هر زمان آنان را دیدید درگیر شوید تا آنان نتوانند جلوتر بیایند ما هم ستونی راه انداختیم. من در آن دوره فرمانده گروهان بودم. هر چه راه میرفتیم به جایی نمیرسیدیم چون نمیدانستیم کجا می رویم.
سردار حسن زاده یادآور شد: در عملیات نظامی به این عملیات میگویند شناسایی با رزم یعنی شما میروید با دشمن میجنگید تا شناسایی کنید در چه وضعیتی قرار دارید، ما چند ساعت راه رفتیم و هوا هم خیلی گرم بود. قمقمههای آب خالی بود، بچهها مرتب خسته و خستهتر میشدند، قبل از حرکتمان به دوستان رزمنده گفتیم که آرپی جی بردارید چون اینطور جاها تجربه این را داشتیم که «آرپی جی» خیلی به دردمان میخورد. معمولاً برای جنوب که میرفتیم آنجا دشمن تانکهای بسیاری را میآورد. وقتی آنان آماده میشدند یکی از فرماندههان پیش من آمد و گفت: یکی از رزمندهها کوله «آر پی جی» بر نمیدارد. من میخواستم یک تشر بزنم، متوجه شدم این رزمنده قدش خیلی کوتاه است به همین دلیل نمیتواند «آرپی جی» بردارد. در این زمان بود که لحنم عوض شد و گفتم برادر چرا کوله «آرپی جی» را بر نمیداری. در جواب گفت؛ نمیتوانم این کوله را حمل کنم. یک لحظه به ذهنم رسید به این رزمنده چه بگویم.
وی افزود: به او گفتم ما که سلاح دستمان میگیریم آیا ما هم میتوانیم؟ ما توکل بخدا میکنیم و ذکر میگوییم و امام حسین(ع) هم کمکمان میکند. به این برادر گفتم؛ ذکر بگو و کوله را بردار و برو.
سردار حسن زاده در پایان خطاب به دانشآموزان تاکید کرد: این سفر هم اردوی جمعی است و هم بازدید از مناطق پر نور.