وقتی شهید حاج محمد همت شنید که یک بسیجی چهارده ساله، هر شب در قبری که برای خود کنده است، ضجه «الهی العفو» سر می دهد،
گفت: «خدایا! ما به چه کسانی داریم فرماندهی می کنیم؟ ما در چه فکری هستیم و این ها در چه فکری!
خدایا! مبادا ما را به دست این مخلصان درگاهت به جهنم بفرستی.»
بعد بغض زده و گریان ادامه داد: «خدایا! کارهای من در مقابل عظمت روح این بندگانت گناهی بیش نیست.
خدایا! «همت» را یک لحظه به حال خود وامگذار!»
سپس به سجده افتاد و به شدت گریه کرد، درحالی که فریاد «العفو، العفو» سر می داد.
صنوبرهای سرخ، ص86