آن روز رفتنت با هزار رفتن دیگرفرق داشت، آن سان که لباس رزم بر تن کردی، قامت راست نمودی و رو به مادرت گفتی: باید راه مقاومت را تا مرز خون پیمود، دشمن ما را کشته میخواهد، شما را اسیر و گریان. به مادرت گفتی: در قاموس ایرانی، شهادت هست اما اسارت نیست. او را در آغوش کشیدی و آخرین نجوای رفتنت را در گوشش زمزمه کردی، آنگاه قرآن را بوسیدی و رفتی تا دشمن نیاید، رفتی چون چشم دیدن اسارت مادرت و مادران و فرزندان این مرز و بوم را نداشتی. چون در مرامنامه زندگیت، ناموس و وطن بیشتر از جانت معنا داشتند. بیگمان او کسی نبود جزء شهید دریادار محمد ابراهیم همتی، فرمانده ناوچه همیشه قهرمان پیکان، پیام آور اقتدار و پیروزی دریایی ایران در عملیات ظفرمند مروارید، همو که در چهاردهم فروردین ماه سال 1329 در شهرستان سمنان در یک خانواده مذهبی دیده به جهان گشود. او ششمین فرزند از خانواده همتی بود. تا شش سالگی در سمنان زندگی کرد. بارقههای امید از هوش و ذکاوت و نبوغ و شجاعت از همان کودکی از کردار و رفتارش هویدا بود. او شش بهار از زندگیش نگذشته بود که خانوادهاش به تهران مهاجرت کردند. او به مدرسه رفت و تا کسب دیپلم همیشه جزو بهترین شاگردان مدرسه بود. در سال 1348 بعد از اخذ دیپلم از دبیرستان رودکی با توجه به اینکه در رشته مهندسی دانشگاه تهران قبول شده بود به دلیل علاقهای که به دریا داشت نیروی دریایی را برگزید و به جهت طی دورههای ناوبری و فرماندهی ناو به آلمان اعزام شد و در آنجا نیز در بین دانشجویان 70 کشور جهان رتبه اول را به خود اختصاص داد و به ایران بازگشت. پس از بازگشت محمد ابراهیم همتی از آلمان به جهت تکمیل مهارتها و تخصصهای دریانوردی مجدداً به کشورهای سوئد و فرانسه اعزام شد و تا سال 1357 در آنجا به تحصیل مشغول بودو پس از آن به ایران بازگشت و در منطقه دوم دریایی بوشهر مشغول به خدمت گردید. دست سرنوشت به گونهای باور نکردنی شهید محمد ابراهیم همتی را به ناوچه پیکان پیوند زد چرا که همزمان با تحصیل در فرانسه، ناوچه پیکان به سفارش ایران در این کشور ساخته شد و شهید همتی با همین ناوچه به ایران بازگشت و تا روز شهادت در سمت فرمانده ناوچه بود. بیش از دو سال از آمدنش به ایران میگذشت و او در بوشهر و بر روی ناوچه پیکان خدمت میکرد که جنگ آغاز شد. روز 31 شهریور 1359 که حمله نیروهای عراقی به کشور آغاز شد محمد ابراهیم در مرخصی به سر میبرد. بعد از ظهر به فرودگاه مهرآباد حمله شد و یورش نیروهای عراقی از طریق رادیو و تلویزیون اعلام گردید. بلافاصله برای تهیه بلیط هواپیما از خانه بیرون رفت، اما چند ساعت بعد با ناراحتی به خانه برگشت و گفت : به علت حمله به فرودگاهها تمام پروازها لغو شده و هیچگونه پروازی صورت نمیگیرد. آرام و قرار نداشت و اصرار داشت که شبانه به سوی بوشهر حرکت کند چرا که میگفت : در بوشهر نیاز به کمک او دارند و بلافاصله همان شب لباسهایش را جمع کرد و با اتوبوس به شیراز و از آنجا به بوشهر رفت و سه ماه بعد در هفتم آذر سال 1359 در عملیات مروارید ناوچهاش هدف موشک قرار گرفت و او به همراه ناوچه پیکان در آبهای خلیج فارس آرام گرفت. همان دلیرمردی که با بال و پری گشوده به وادی خون رفت تا خلیج فارس، برای همیشه تاریخ، خلیج فارس بماند. فرماندهان، کارکنان و مردم قدرشناس وادی بوشهر در اسکله ناوگان منطقه دوم در انتظار آمدن همتی و همرزمان دلاورش مانده بودند اما وقتی زمان گذشت و کاسه صبر لبریز شد خبر آوردند که همتی و یارانش، شهید راه وطن و دین و قرآن گشتهاند. آری نازنین شهید، پیکرپاک و مطهرت را به شهر برای تشییع نیاوردند چون که گفتند چیزی از او و یارانش به جای نمانده است یادش گرامی و راهش پر رهرو باد