تاریخ انتشار
دوشنبه ۱ شهريور ۱۳۹۵ ساعت ۱۶:۴۹
کد مطلب : ۷۸۳۷
بیانات سیدحسن نصرالله در گفتوگو با شبکه المنار:
سوریه بخش اصلی و سرنوشتساز در خط مقاومت است/ آزادسازی جنوب لبنان در سال ۲۰۰۰ یک پیروزی پاک بود
سیدحسن نصرالله افزود: آزادسازی جنوب لبنان در سال ۲۰۰۰ یک پیروزی پاک بود. به لحاظ سیاسی هیچ پشت پردهای وجود نداشت و به لحاظ نظامی و امنیتی و اخلاقی نیز بنده شوخی میکنم و میگویم حتی یک مرغ طی عقبنشینی نیروهای اسرائیلی تا مرزهای فلسطین کشته نشد و این در حالی است که هزاران مزدور لبنانی در مناطق تحت اشغال وجود داشتند اما به هیچ کس تعرض نشد، هیچ خانهای غارت نشد و به هیچ مسجد و کلیسایی آسیب نرسید.
وی در ادامه افزود: در آخرین روزهای جنگ ۳۳ روزه از یکی از سفارتهای اروپایی با مسئول روابط بینالملل حزب الله تماس گرفتند و در بیروت غربی قرار گذاشتند. نمایندهی آن کشور اروپایی گفت پایان جنگ در شورای امنیت قطعی شده است. اسرائیل واقعا به دنبال راهی برای پایان جنگ میگشت. آمریکا، بریتانیا، فرانسه و همهی کشورهای دارای عضویت دائم نیز موافق پایان جنگ بودند اما دولت لبنان موافقت نمیکرد! یعنی جنگ ۳۳ روزه میتوانست قبل از ۱۴ آگوست تمام شود اما فقط به خاطر موضع دولت لبنان ادامه یافت. روی همهی جزئیات توافق شده بود اما یک نفر در لبنان میگفت آخر چطور ممکن است در حالی که هنوز مقاومت وجود دارد و خلع سلاح نشده است جنگ تمام شود؟! امروز آن افراد همچنان همین موضع را دارند. ما از ابتدای جنگ با وجود این که از جمعیت کم خودمان و امکانات گستردهی دشمن باخبر بودیم به پیروزی اطمینان داشتیم. این اطمینان به پیروزی، از ایمان ما به خداوند و وعدهاش به مؤمنان مجاهد صابر سرچشمه میگرفت. ما سه شرط ایمان، جهاد و صبر به قدر استطاعت را به انجام رساندیم و بعد از آن تحقق وعدهی الهی قطعی بود. این یک ایمان حسابنشده نیست بلکه ایمانی دارای برهان و برآمده از قرآن است. ما در خدمت به مردم و مسئولیتپذیری زهد نمیورزیم اما مقاومت به دلیل پیچیدگی شرایط فرقهای لبنان وارد قدرت سیاسی نمیشود. اگر پس از پیروزی ۲۰۰۰ یا ۲۰۰۶ وارد قدرت شده بودیم در کشور جنگ داخلی و فتنهی مذهبی رخ داده بود. طبقهای از سیاستمداران وجود دارند که حتی اگر کشور ویران، فقیر، غرق در کثافت و نابود شود دست از قدرت بر نمیدارند و متأسفانه بخش عظیمی از این طبقهی سیاسی از پشتیبانی محیط فرقهای هر مذهب برخوردارند. مثلا در لبنان مردم میدانند فلان کس فاسد است و او و همسر، فرزندان، خویشان، دوستان و نزدیکانش کشور را غارت کردهاند ولی اگر فردا انتخابات شود به او رأی میدهند. این که چرا این اتفاق میافتد دلایل خود را دارد.
دبیرکل حزبالله لبنان در ادامه اظهار داشت: امروز که ما زنده هستیم و همهی نسلها در حال تماشا هستند و این همه رسانه وجود دارد به ما تهمتهای عجیب میزنند و هیچ جنایت و امر پلیدی نیست که به ما نسبت ندهند، تا چه رسد به تاریخ. مثلا ما شخصیت معروفی در جنوب لبنان داریم که حتی دربارهاش سریال ساخته شده به نام ادهم خنجر. او در ابتدای قرن گذشتهی میلادی و در برههی مقاومت در برابر اشغال فرانسه میزیسته است. تا همین امروز بحث وجود دارد که این افراد دزد و راهزن و… بودهاند یا عدهای از جوانان شریف که در مقابل اشغال ایستادگی میکردند. این ماجرا مربوط به نیم قرن قبل است تا چه رسد به وقتی دو یا سه قرن بگذرد. چیزی که ما انتظارش را میکشیم صحرای محشر، روز قیامت، روز برملا شدن نهانیها و باز شدن پروندههاست. آن روز دیگر نه پولی هست و نه رسانههای خلیج و آمریکاییها وجود دارند! ما انتظار نداریم تاریخ یا مردم امروز یا در آینده به من و برادرانم انصاف بدهند. مأیوس نیستیم و هر کس انصاف داد خدا خیرش بدهد اما ما چنین توقعی نداریم. مبنای عملکرد ما این آیه است:«إنما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاء و لا شکورا إنا نخاف من ربنا یوما عبوسا قمطریرا- ما شما را فقط برای خدا اطعام میکنیم و انتظار هیچ پاداش و سپاسی از شما نداریم. ما از پروردگارمان در روزی که روز عبوس و بسیار هولناکی است می ترسیم. (انسان/۹-۱۰)»
وی خاطر نشان کرد: پس از جنگ ۳۳ روزه ما به عبور از کینهها و ساختن کشور در کنار یکدیگر دعوت کردیم و همچنان نیز روشمان این است. در واقع وقتی دیگران شبانه روز برای ایجاد کوههایی از کینه میکوشند، از محبوبیت خود میکاهند چون نهایتا مجبور هستند با دیگر نیروهای کشور پای یک میز بنشینند و دولت تشکیل دهند. عظیمترین و به یادماندنیترین صحنهی جنگ ۳۳ روزه برای بنده مردم و ایستادگی، صبر، فهم، درک نبرد و موضع روانی و عاطفیشان نسبت به دردها و غمها و مسائل سیاسی بود. مردم زیاد نیاز به سخنرانی نداشتند خودشان موضوع را درک کرده بودند. این طور نبود که به این روحیه و ایستادگی وانمود کنند. ایجاد این درک عمومی از هیچ کس جز خداوند بر نمیآید. بنده معتقدم مبنای قدرت ما اینجاست. یکی از مظاهر پیروزی و به عبارتی دخالت الهی، بازگشت مهاجران در روز آتشبس به جنوب بود. این در حالی بود که اولا معلوم نبود اسرائیل به آتشبس پایبند باشد و ممکن بود مثل روزهای جنگ جنایت بیافریند ثانیا خانهها نابود شده بود و جایی برای اسکان وجود نداشت ثالثا جنوب لبریز از بمبهای خوشهای بود. خداوند سکینهاش را بر قلب مردم نازل کرد و مردم بدون این که کسی از آنها درخواست کند صبح روز آتشبس به سوی مرگ، ویرانی، سرنوشت نامعین و جنایتهای احتمالی حرکت کردند. مردم حتی به دنبال اردوگاه نبودند و رفتند روی ویرانههای خانههایشان چادر زدند. اگر این رفتار مردم نبود، بعضی افراد در داخل و منطقه قصد داشتند با توجه به نابودی جنوب، مذاکرات را برای خلع سلاح مقاومت ادامه دهند. مردم این توطئه را نقش بر آب کردند.
وی اظهار داشت: اسرائیل پس از ده سال نتوانسته است روحیهاش را بازیابی کند. آنها میکوشند به ایمان، اطمینان، توکل، روحیه و معنویت مردم صدمه بزنند چون این جوهرهی مقاومت است. ما توانستهایم این جنبهی معنوی را حفظ و متراکم کنیم. در طول جنگ ۳۳ روزه بنده مثل برادران دیگری که درگیر جنگ بودند خانوادهام را نمیدیدم. شاید حدود نیم ساعت فقط دیدمشان. البته از طریق تلفن جویای احوالشان بودم. همین خانوادههای مجاهدان و مردم بودند که با صبر، ایستادگی، چشمداشت پاداش الهی، روحیهی عالی، اطمینان به پیروزی و آرامششان امکان پایداری را برای ما فراهم کردند. حوادث سوریه دنباله و انتقام جنگ ۳۳ روزه است. پس از جنگ ۳۳ روزه اسرائیل به این نتیجه رسید که برخورد مستقیم نظامی با حزب الله بیفایده است. آنها دو گزینه پیش رو داشتند. یکی جنگ با ایران بود که دشوارتر از جنگ با لبنان بود و دوم خارج کردن سوریه از خط مقاومت. سوریه برخلاف آنچه گفته میشود فقط پل کمکهای ایران به لبنان و فلسطین نیست بلکه تمام سوریه با ارادهی سیاسی، موضع سران، تسلیم نشدن و صلح نکردن با اسرائیل، کوتاه نیامدن از حقوق ملت خود و قضیهی فلسطین و جایگاه سیاسیاش بخشی از خط مقاومت است. اکثر موشکهایی که در جنگ ۳۳ روزه اسرائیل را به لرزه درآورد از ایران نیامده بود بلکه ساخت داخلی کشور سوریه بود. اسرائیل و آمریکا به سوریه اینگونه نگاه میکنند. سوریه یک بخش اصلی و سرنوشتساز در خط مقاومت است. نابودی سوریه موجب انزوای خط مقاومت نمیشود بلکه به معنای شکستن کمر خط مقاومت است.
برای خارج کردن سوریه از خط مقاومت ابتدا تلاشهای سیاسی را آغاز کردند. چگونه شد ملک عبدالله که گفته بود به خاطر سخنرانی بشار اسد پس از جنگ ۳۳ روزه از او دلگیر است به دمشق سفر کرد؟ این عشق ناگهانی کشورهای خلیج به سوریه از کجا آمد؟ از چند کشور خواسته شده بود روابطشان را با سوریه گسترش دهند و بشار اسد را از خط مقاومت بیرون بکشند. پیشنهادهای مالی مطرح کردند اما سوریه گفت ما ناموس، زمین، استقلال و تصمیمات سیاسیمان را نمیفروشیم. وقتی در زمینهی سیاسی شکست خوردند و این ماجرای بهار عرب و اینها پیش آمد سوار این موج شدند و آن را به سمت سوریه سوق دادند.
امروز ترامپ در درگیریهای انتخاباتی آمریکا، اوباما و کلینتون را به ایجاد داعش متهم میکند و آنها نمیتوانند تکذیب کنند. خود کلینتون و سران نظامی و امنیتی آمریکا به این موضوع اعتراف کردهاند. اوباما میخواهد تا هنگام انتخابات آمریکا در رقه و موصل داعش را پاکسازی کند تا به مردم آمریکا بگوید داعش را ما خودمان از بین بردیم اما صدای اسرائیل بلند شده است که مگر کار اینها تمام شده که میخواهید از بین ببریدشان و عرصه را برای جبههی مقابل باز کنید؟
بنده نسبت به کسی تکبر ندارم و اگر به لحاظ امنیتی میتوانستم خودم در مذاکرات ملی حاضر میشدم. قاعدتا افرادی در این مذاکرات حضور دارند که علیه ما توطئه کردند و جنگیدند و همچنان نیز ادامه میدهند اما منافع کشور اقتضا میکند دولت وحدت ملی داشته باشیم. در هنگام جنگ ۳۳ روزه دولت تلاش کرد میان ارتش و مقاومت درگیری ایجاد کند. به ارتش دستور داده بودند هر کامیونی را که از بقاع به جنوب سلاح میبرد مصادره کنند. ارتش نمیتواند از دستورات دولت تخطی کند. بنده و جناب نبیه بری و رئیس جمهور امیل لحود با تهدید موضوع را حل کردیم. همچنان که امروز جبههی النصره در دولت لبنان همپیمان دارد!
جنبش و تاکتیک حزب الله از ابتدای تأسیس دفاعی بوده است. کسانی که گروههای تکفیری را تأسیس کردند میخواستند به این وسیله حزب الله را ضعیف و غرق کنند و همچنان تا امروز در مورد میزان درگیری حزب الله در سوریه و تعداد شهیدانش مبالغه میکنند اما به تازگی اسرائیل از این که حزب الله تجربهی هجومی و آزادسازی مستقیم مساحتهای گسترده را کسب کرده است ابراز نگرانی میکند و برای نبرد احتمالی آزادسازی شمال فلسطین توسط حزب الله نگران است.
حوادث سوریه جنگ داخلی نیست. همهی گزارشهایی که در جهان منتشر میشوند از صدها هزار جنگجوی وارداتی و تزریق دهها میلیارد دلار صحبت میکنند. امروز حملههای شدیدی که در سوریه صورت میگیرد معمولا به فرماندهی نیروهای خارجی است. اگر روسیه و ترکیه نزدیک شوند و ترکیه درمان سیاسی را بپذیرد و مرزهایش را که امروز عمدهی درگیریها در آنجا رخ میدهد ببندد گروههای تکفیری بلافاصله از بین میروند. سعودی که نمیتواند با هواپیما میلیاردها دلار برای گروههای مسلح پول بریزد! جنگجویان، سلاحها، موشکها و پولها همه از راه ترکیه میرسند و همهی امکانات در مرزهای ترکیه است. به همین دلیل مهمترین بحث در روسیه، بستن مرزها بود.
اسرائیل و به قول تبلیغات خودشان سرزمین شیر و عسل بر مبنای یک معاملهی بزرگ بنا شده است. عربها و ارتشهای عربی حتی یک روز هم از مبارزه با اسرائیل ناتوان نبودهاند اما تصمیم سیاسی وجود نداشته و ممنوعیت وجود داشته است. البته افرادی در مصر، لبنان، ایران و داخل فلسطین این منع را زیر پا گذاشتند و در حال پرداختن هزینه هستند. اگر کسی این منع را رعایت کند حتی اگر در طول تاریخش انتخابات برگزار نکرده باشد از سوی مهد دموکراسی در جهان به نظام او مشروعیت داده میشود.
کسانی که نظامهای عربی را درگیر این آشفتگی عظیم منطقه کردند به این توجه نکردند که اگر این نظامهای پاسدار اسرائیل از بین بروند، این آشفتگی، اسرائیل را فروخواهد برد. حتی اگر ملتها دچار آشفتگی شوند هنوز در میان ملتها افرادی هستند که از فلسطین غافل نیستند و آرزویشان نماز در مسجد الاقصی است نه نماز در مسجد اموی دمشق!
روابط ما با گروههای فلسطینی بر اساس شرایط، نیازها و تحولات کم و زیاد میشود اما در هر صورت حساب فلسطین جداست. ما اگر بر سر موضوع سوریه، عراق، بحرین و یمن و یک میلیون مسئله اختلاف داشته باشیم، موضوع فلسطین برایمان بزرگتر از همهی آنهاست و بر سر موضوع فلسطین توافق میکنیم. ضمنا معتقدم موضوع شیعه و سنی آنقدر که در رسانهها بزرگنمایی میشود جدی نیست. یکی از مثالهای روشنش همین واکنش تونس به تروریست نامیدهشدن حزب الله است. در سوریه نیز امروز اکثر سوریهایی که در کنار نظام سوریه میجنگند سنی هستند. همچنین افرادی که در اندونزی، مالزی و… زندگی میکنند این درگیریها را سیاسی میبینند و نه مذهبی.
شاید ما به این محنت نیاز داشتیم زیرا یکی از شرطهای پیروزی آن است که خداوند پیروزی را به شایستگانش میدهد، به کسانی میدهد که از آن درست استفاده کنند نه این که تباهش کنند. شاید ما به این ابتلاء و امتحان نیاز داشتیم زیرا در آستانهی پیروزی بزرگتری در موضوع اسرائیل هستیم و این پیروزی باید به امتی داده میشد که لیاقتش را داشتند. چه این که بنده این پیروزی را دور نمیبینم.
اسرائیل در جنگ ۳۳ روزه دچار ضعف نشد بلکه ضعفش آشکار شد. اسرائیل تا پیش از آن جنگ پشت بزدلی و فروگذاری جهان عرب پنهان میشد. آزادسازی ۲۰۰۰ برای بروز این ضعف کافی نبود و پیروزی ۲۰۰۶ آن را آشکار کرد. اسرائیل امروز در سطح سران سیاسی و نظامی و مردم با بنبست استراتژیک مواجه است. جنگ ۳۳ روزه جوهره و ماهیت اسرائیل را هدف قرار داد. بنده همیشه میگفتم جنگ ۳۳ روزه پروژهی اسرائیل مقتدر را شکست داد اما امروز با گذشت ۱۰ سال وقتی اسرائیل نتوانسته است خود را بازیابی کند و جوهرهاش همچنان با مشکل مواجه است بنده میگویم برایم روشن شد که جنگ ۲۰۰۶ جوهرهی رژیم و پروژهی اسرائیل را زد. بنده این نتیجه را از شنیدههای سه و چهار هفتهی گذشتهام از مسئولان اسرائیلی و سخنرانیهایشان در دهمین سالگرد جنگ به دست آوردم.
آزادسازی فلسطین نیازمند جنگ گسترده و منطقهای نیست. به نظر بنده اسرائیلیها همانگونه که در سال ۲۰۰۰ از جنوب لبنان گریختند، در نتیجهی برخی تحولات منطقهای به این نتیجه میرسند که اینجا سرزمین شیر و عسل نیست و همپیمانان منطقهای کمکی نمیکنند و اینجا جای ماندن نیست و وسائلشان را جمع میکنند و به لهستان، آلمان، روسیه، آمریکا، آرژانتین و مکزیک میگریزند. اگر هم تعدادی یهودی بخواهند در خاک فلسطین بمانند آن روز ملت فلسطین، صاحبان اصلی سرزمین، به آنها خوشآمد میگویند.
شبکهی المنار نقش بسیار مهمی مخصوصا از لحاظ تربیتی در این مقاومت دارد و فارغ از برد پخش و حوزهی مخاطبانش باید تداوم پیدا کند، گرچه برای افزایش مخاطبانش نیز میکوشیم. بعضی میگویند اسم شبکه را عوض کنید تا مشکلتان حل شود اما این کار درست نیست. این شبکه باید با تاریخ، حضور و جایگاهش در ذهن مردم، باقی بماند. این بخشی از میراث و تاریخ شهداست و ما ان شاءالله خواهیم توانست مثل دفعات گذشته این محاصره را بشکنیم.
انتهای پیام/