تاریخ انتشار
دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۷:۲۹
کد مطلب : ۹۹۹۹
شهیدی که خواست هنگام تدفینش «مرگ بر آمریکا» بگویند
دوران متوسطه این شهید بزرگوار سه سال به طول انجامید و سپس وارد هنرستان تهران شد؛ ولی خیلی زود تصمیم گرفت به شهر خود بازگردد و در رشته مکانیک تحصیلات خود را شروع کند. در همان سالها که شهید منصوری به تحصیلات خود ادامه میداد، سالهای خفقان رژیم ستمشاهی بود؛ ولی او همچون دیگر مسلمانان رسالت واقعی خویش را میدانست، به همین منظور در آن شرایط سخت و دشوار به جلسات مذهبی شهر زنجان راه یافت و در جلسات استاد شجاعی شرکت میکرد. در این ایام او توانست از هنرستان فنی زنجان موفق به اخذ دیپلم شود.
زمان همچنان به سرعت سپری میگشت و جوانان پرشور و فعال بتدریج آماده میشدند تا غائله 2500 ساله اختناق ستمشاهی رژیم طاغوت را از صفحه روزگار پاک و زمینه را برای حکومت مستضعفین فراهم کنند. شهید اکبر منصوری از اوایل سال 1357 فعالیتهای سیاسی خود را بطور مستمر شروع کرد و در مبارزات مخفی علیه رژیم پهلوی نیز جدی و کوشا بود.
شهید منصوری پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی با شروع غائله کردستان راهی مبارزه با اخلالگران و منافقین شد. در سال 58 وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی زنجان گردید و همان سال خود را به مریوان رساند. بعد از بازگشت از منطقه غرب کشور این بار به علت کاردانی و هوشیاریش به ریاست ستاد امنیت شهر زنحان منصوب شد.
پس از شروع جنگ تحمیلی به سوی جبهههای حق علیه باطل شتافت و یکی از فرماندهان گردانهای عمل کننده در اولین مرحله عملیات پرشکوه و با عظمت بیتالمقدس بود، عملیاتی که با ادامه آن خرمشهر عزیز آزاد گشت و پشت استکبار جهانی به لرزه درآمد.
سردار شهید منصوری که در منطقه عملیاتی دارخوئین فرمانده یکی از گردانهای نامی و مشهور عملکننده بود بر اثر اصابت ترکش خمپاره بعثیان عراق در حین انجام وظیفه مجروح و بلافاصله به بیمارستان اهواز منتقل شد اما چون ترکش خمپاره به نخاع وی اصابت کرده بود معالجات پزشکی در وی موثر واقع نشد و بعد از 48 ساعت به آرزو و آرمان دیرینه خود که همانا شهادت در راه خدا بود نائل گردید و دنیای فانی را به دنیای باقی ترجیح داد.
پیکر پاک و مطهر شهید اکبر منصوری با لباس مقدس پاسداری با مراسم با شکوهی با شرکت انبوهی از مردم شهیدپرور زنجان در حالی که شعار «جنگ جنگ تا پیروزی»، «تا خون در رگ ماست خمینی رهبر ماست» و «قسم به خون پاکت راهت ادامه دارد» سر میدادند در مزار شهدای پائین زنجان به خاک سپرده شد.
فرازی از وصیتنامه شهید منصوری
شهادت بزرگترین و بالاترین مرتبهاى است که انسان مىتواند به آن دست یابد و با خونش با خداوند وارد معامله شود. سعادتى که به آسانى نصیبب انسان نمىشود و بایستى با نفس اماره آنقدر جنگید و اگر توانستى پیروز شوى، شهید مىشوى.
برادران و خواهران! من از مال دنیا چیزى ندارم که در موردش وصیت کنم، هر چه هست در مورد انقلاب و حفظ و حراست از دستاوردهاى انقلاب به واسطه خون بیش از 70 هزار شهید و صدها هزار معلول و رهبر انقلاب است.
شما مردمى که تا امروز دیگر چیزى نمانده است، آمریکا به طور کامل در مقابل انقلاب اسلامى شکست بخورد و ارتش مزدور صدام به طور کامل نابود شود، چرا که با هر حمله ارتش اسلام هزار نفر تسلیم مىشود و همه شما برادران و خواهران همانطور که تا به امروز بىدریغ و ایثارگرانه از جبههها حمایت و پشت جبههها را استحکام بخشیدهاید و با شکست پى در پى ارتش بعثى و در داخل نیز پوزه منافقین و ملحدین را به خاک مالیدید، همچنان استوار در صحنه پشت سر امام امت، خمینى عزیز حاضر باشید.
سفارش همه رزمندگان و من حقیر همین است که قدر امام را بدانید و امام را دعا کنید که انشاءالله تا انقلاب مهدى (عج) نگهدارد. از خدا بخواهید که در فرج امام زمان تعجیل فرماید و مطمئن باشید که دیگر به پایان عمر صدام و صدامیان چیزى نمانده است و انشاءالله بعد از صدام به سراغ اسرائیل غاصب رفته و قدس عزیز را از لوث وجود صهیونیستهاى غاصب رها کنیم و به امامت امام امتمان نماز وحدت بگذاریم. راه قدس عزیز از کربلاست و آن نیز به زودى با ایثار رزمندگان اسلام حاصل مىشود.
برادران پاسدار! از شما خواهش مىکنم که همانطورى که در جبههها با بعثیون و در داخل با منافقین و کفار مىجنگید به مبارزه با نفس اهمیت بیشترى قائل شوید. در خودسازى بیشتر بکوشید و بخصوص امروز که روحانیت معظم همه جا در کنار شماست، از وجود این عزیزان که ستون فقرات انقلاب و خار چشم دشمنان است استفاده کنید.
آن روزى که امام فرمودند «کاش من هم یک پاسدار بودم»، تنم لرزید. چرا که امام میزان است وقتى دقت کردم، دیدم چه مسئولیت سنگینى با این جمله امام بر دوشمان گذاشته شد و چه قدر باید شاکر باشیم که در سپاه خدمت مىکنیم پس از هر لحظه باید بهره جست و ارزش این لحظات را بدانیم.
مادرم! از تو مىخواهم که حلالم کنى. از تو تشکر مىکنم که با مهربانى و زحمات زیادى مرا بزرگ کردى. از همان کودکى به اسلام آشنا کردى و امروز که اسلام نیاز به خون دارد به راحتى در راه خدا از فرزندت گذشتى. خداوند به تو صبر عنایت فرماید و من واقعا به تو افتخار مىکنم.
خواهرانم و برادرانم! از شما نیز تشکر و حلالخواهى مىکنم. آرزو دارم شما نیز به وظیفهتان در مقابل خون شهدا عمل کنید، مثل حضرت زینب (س) مسئولیت رساندن پیام خون شهدا با شماست.
همسرم! هر چند که هنوز دو ماه بیشتر از عروسى ما نگذشته است، ولى در راه خدا به راحتى از همسرت گذشتى. بعد از شهادت من آزاد هستى و هر تصمیمى را درباره آینده خودت مىتوانى اتخاذ کنى و مسئولیت پیام خون شهدا همانند حضرت زینب (س) و همانند دیگر خانواده شهدا با تو است. همانطور که زینب (س) بعد از شهادت حسین (ع) و یارانش پیام کربلا را به گوش همه رسانید تو هم زنیبگونه باش و طبق آن حدیث که خداوند همسران جوان را که به واسطه شهادت از هم جدا مىشوند وعده داده است که به هم برسند، منتظرت هستم. من که از تو راضى هستم، خدا نیز از تو راضى باشد.
از همه شما برادران و خواهرانم مىخواهم که مرا حلال کنید. مرا در کنار شهداى انقلاب دفن نمایید. دوست دارم که با لباس پاسداریم دفن نمایید. نماز مرا برادر حجتالاسلام آقا سید مجتبى موسوى اقامه نماید. حتما مرگ بر آمریکا را فراموش نکنید. در دعاى کمیل براى آمرزش من دعا کنید و برادر مصطفى! سفارش مرا که به شما در مراسم یادبود برادر شهید سعید معبودى گفتم، یادتان نرود. والسلام
خدایا! تو را قسم به خون پاک تمامى شهداى اسلام، عمر امام امت را طولانى و به ما توفیق درک و پیروى از ایشان را عنایت فرما.
خدایا! در فرج امام زمان (عج) تعجیل فرما و قلوب مستضعفین را با زیارت ایشان شاد گردان.
مرگ بر آمریکا، مرگ بر شوروى، ننگ بر منافقین.
انتهای پیام/