مردم ایران، آن روز سودای دفاع از وطن داشتند و امروز سودای دفاع از حرم. حرم امروز برای آنان وطنی است که به تلالو مناره هایش زنده اند و آماده اند تا از جان بگذرند و فرزندانشان با اذانی که از بلندگوهای آن حریم مقدس پخش می شود به نماز بایستند. امروز مادران و همسران و فرزندانی را می بینیم که تن عزیز خود را، سپر دفاع حریم حرم می کنند.
ایران اسلامی و مردم شهید پرورش با مفهوم دفاع مقدس غریبه نیستند. آنها ۸ سال از موشک هایی پذیرایی کردند که گاه و بیگاه بر سرشان فرود می آمد و یک یا چند تن از عزیزانشان را بدل به عکس هایی می کرد که امروز بر طاقچه دلشان تکیه داده اند.
مردم ایران، آن روز سودای دفاع از وطن داشتند و امروز سودای دفاع از حرم. حرم امروز برای آنان وطنی است که به تلالو مناره هایش زنده اند و آماده اند تا از جان بگذرند و فرزندانشان با اذانی که از بلندگوهای آن حریم مقدس پخش می شود به نماز بایستند. امروز مادران و همسران و فرزندانی را می بینیم که تن عزیز خود را، سپر دفاع حریم حرم می کنند.
این روزها، کم نیستند خانوادههایی که داغدار عزیزان خویشتند. پیکرهای مطهری که در سکوت میآیند و ما تنها یک عبارت از آنها میشنویم: مدافعان حرم.
براستی غربت این بچهها تکان دهنده است. تروریستها در تمام جهان با پول و حمایت همانها که داعیهدار حقوق بشرند، نیرو جذب میکنند، رجز میخوانند و به چهره مقدسات ما چنگ میاندازند. اما همین شیر بچههایند که تا امروز صدای آنها را در میدان خفه کردهاند و نگذاشتهاند قدمی به سوی این خاک زرخیز بردارند. به نظرم رسانههای ما در ترسیم آنچه این قهرمانان انجام داده و میدهند، ناتوان بودهاند.
همه ما که امروز در امنیت کامل سرگرم کار و بار خویشیم، لازم است بدانیم این آرامش را مدیون کسانی هستیم که بیهیچ چشم داشتی، در سکوت کامل و بدون هیچ خودنمایی و تبلیغاتی، جانهای شیرینشان را به قربانگاه بردهاند. رسانههای ما باید به مخاطبانی که گاه حتی نگاهی تأسف بار و مخدوش نسبت به این بچهها دارند، بفهمانند که اگر آنها سینه سپر نمیکردند، امروز باید با داعش و اذناب آن در ایران خودمان میجنگیدیم. شهدای مدافع حرم از هر طیف و تباری رفتهاند تا تروریسم سرسپرده راه نفس ما را نبندد.
این جلوهای از همان ارتش الهی و بیمرزی است که شالودهاش باورهای آسمانی رسول خاتم(ص) بوده و هنگام دفاع از باورهای خویش تمام مرزها را کنار میگذارد. امروز که بیش از ربع قرن از پایان جنگ تحمیلی میگذرد، بسیاری از آنها که جنس جنگ و اهمیت آن دوره را اکنون بخوبی درک کردهاند، افسوس از دست رفتهها را میخورند. افسوس ثبت نشدن لحظاتی که هر آنش میتوانست برای نسلی درس باشد. اکنون در زمان مشابه هستیم.
مبادا شور نبرد ما را از ثبت دلاوریهای بیسابقه این مدافعان بازدارد. خوب است همپای عقبه نظامی، کمی هم بر روی عقبه و تدارکات فرهنگی این جریان کار شود. در سمت دیگر لازم است نسبت به شناسایی این ایثارگران معاصر در میان خویش کاری بکنیم. رسانهها بیشتر این بچهها و خانوادههای آنان را ببینند. به گمان این قلم، وقتش رسیده که رسانه ملی تمام قد به میدان بیاید، کما اینکه جبهه مقابل تمام قد به میدان آمده است. فضای مجازی سرشار از مطالبی در ستایش مجاهدت اوست، حال آنکه علوش یک جانی تمام عیار بود که دستش به خون صدها زن و کودک سوری آلوده بود.
آنها از قاتلان مسلم در سکوت ما، برای جهان قهرمان میسازند و ما در میان خویش قدر قهرمانانمان را نمیدانیم. تا کی بناست این سکوت آزاردهنده ادامه داشته باشند و این بچهها در بیاعتنایی رسانهها نادیده گرفته شوند؟ دسته گلهایی که ما به آنها نیاز داریم و آنها ثابت کردهاند بینیازی خویش را!
یادداشت : علی حسنی پور
انتهای پیام/