کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

به بهانه ی ششم شهریورماه

کاک ناصر

روایتی از زندگی فرمانده محبوب سپاه پاسداران کردستان

6 شهريور 1395 ساعت 0:53

پیرانشهر-جهاد رسانه ای شهید رهبر- شهید کاظمی با تمام عشق، در خدمت مردم محروم بود. در کردستان، درخشید و چنان شخصیت والایی از خود بروز داد که مردم ، دل در گرو محبت او سپردند و حتی نام « ناصر» را بر کودکانشان برگزیدند و بر این نام مباهات کردند.


به گزارش سرویس فرهنگی راهیان نور، «ورزش يكي از عرصه‌هايي است كه جوانان به صورت گسترده در آن وارد مي‌شوند و شخصيت‌هايي را به عنوان الگو برمي‌گزینند كه در كشور ما مرحوم غلامرضا تختي، يكي از آنهاست. در میان شخصيت‌هاي سياسي و نظامي‌كشور، يكي از افراد متدين، انقلابي و ايثارگر كه در عين حال ورزشكار موفقي نيز بوده، شهيد ناصر كاظمي‌است.» «مقام معظم رهبري»

به ياد سرو بلند قامت كردستان كه در ششم شهريور ۱۳۶۱ به ديدار معشوق شتافت، خاطراتي از فداكاري‌ها، رشادت‌ها، مديريت و مردمي‌ بودن ايشان به قلم برادر شهيد كاظمي در ادامه تقدیم حضور مخاطبین گرامی می گردد:

«علاقه زيادي به ورزش خصوصا فوتبال داشت و جزو فوتباليست‌هاي خوب تهران بود و در تيم ايرانا به مربيگري مرحوم پرويز دهداري عضويت داشت. به هر حال خصوصياتي كه مرحوم دهداري قبل از انقلاب داشت، شاخص بود و بچه‌هايي هم كه براي ورزش كردن دور هم جمع مي‌شدند، فقط هدف همين ورزش نبود و مسائل و جلسات ديگر هم بود كه تعدادي كتاب و بحث‌هاي اخلاقي در آن جلسات مطرح مي‌شد. به تدريج به شرايطي رسيد كه بايستي در كنكور دانشگاه شركت مي‌كرد. در رشته تربيت بدني وارد دانشگاه شد. در سال ۵۶ ورزشكاران آمريكايي به ايران آمده بودند تا در مسابقات كشتي شركت كنند. ايشان به همراه تعداد ديگري از دانشجويان، تصميم مي‌گيرند در سالن مسابقات به دليل اعتراض به حمايت‌هاي آمريكا از رژيم منحوس شاهنشاهي، پرچم آن كشور را به آتش بكشند و پس از چندي فراري بودن توسط رژيم دستگير و در زندان قصر زنداني شدند.


پس از پيروزي انقلاب اسلامي، ‌ناصر جزو نخستين نفراتي بود كه به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي‌ پیوست و دوره‌هاي آموزشي خيلي كوتاه و سريعي را گذراند.

در مرحله نخست، به دليل مسائل مربوط به خلق عرب به خرمشهر اعزام شد و پس از آنجا به مدت شش ماه در زابل در استان سيستان و بلوچستان در خدمت مردم بود. در دوره آموزشي با شهيد بروجردي آشنا شده بود و ايشان از ناصر خواست تا به عنوان فرماندار پاوه انجام وظيفه کند كه سر آغازي جهت فعاليت‌هاي گسترده ايشان بود.

آن هنگام اطراف پاوه و بيمارستان آنجا به طور كامل در محاصره ضد انقلاب بوده و آنها مي‌دانستند بين دولت و نظامي‌ها تفاوت وجود دارد و به همين دليل، ايشان زمان ورود به پاوه با ريش به اصطلاح پروفسوري و با قاطعيت به عنوان فرماندار و ارایه حكم فرمانداري به دمكرات‌ها وارد پاوه شد.

با توجه به جو اختناق و ضد انقلابي كه در منطقه حاكم بود، بیشتر اوقات پیش از خطبه‌هاي نماز جمعه كه به امامت ملا قادر قادري برگزار مي‌شد، سياست‌هاي نظام و اخبار را براي مردم تشريح مي‌كرد و همچنين برای آگاهي مردم و به ویژه جوانان، نشست‌هایی را به عنوان مناظره و پرسش و پاسخ در فرمانداري برگزار مي‌كرد كه مورد استقبال عموم بود و حضار با آزادي كامل به بيان نظرات خود مي‌پرداختند.

به لحاظ حساسيت منطقه، ايشان همزمان فرماندار و فرمانده سپاه بود و هميشه در عمليات‌هاي پاكسازي در خط مقدم حضور داشت. شهيد رجایي در زماني كه نخست وزير بودند، برای بررسي مسائل منطقه، بدون آگاهی قبلي به اورامانات آمدند و سراغ فرماندار را مي‌گيرند و به او مي‌گويند، ايشان در عمليات در كوهستان است و بايد با بي سيم با ايشان تماس بگيرند تا بيايند. شهيد رجایي منتظر مي‌ماند تا ايشان از منطقه عملياتي با لباس كردي و لب‌هاي خشك شده كه دو روز تمام در كوهها بود، مي‌آيند و آقاي رجایي ايشان را در آغوش گرفته و مي‌گويند: افتخار ما اين است كه مسئولين ما در صف مقدم هميشه حضور دارند.


در عمليات آزادسازي منطقه شمشير از ناحيه شكم بر اثر اصابت گلوله مجروح مي‌شود و هنگامي‌ كه در بيمارستان پاوه بستري بود، به لحاظ محبوبيتي كه بين مردم داشت و هميشه با مردم و در كنار مردم بود، اهالي منطقه براي سلامتي ايشان روزه گرفته بودند و مرغ و خروس به نيت نذر به بيمارستان مي‌آوردند و اين خاطره در منطقه به عنوان يك تاريخ واقعا ماندگار اثري است جاوداني.

در تربيت نيروها بسيار توجه داشت و به عنوان مباحث مديريتي، هميشه به ديگران در اين زمينه نيز توصيه‌هايي را مي‌نمود. اوايل كه شهيد حاج ابراهيم همت به عنوان مسئول روابط عمومي‌ سپاه پاوه آغاز به كار كرده بود و مقرر شد در عمليات‌ها از ايشان استفاده شود، در يكي از عمليات‌ها به نام «محمد رسول الله (ص)»،شهيد كاظمي‌، مسئوليت عمليات را به همت واگذار كرد، لكن نظارت عاليه بر روند آن را نيز بر عهده گرفت و زماني كه عمليات با مشكل مواجه شد، خودش وارد عمل و خوشبختانه با موفقيت نيز همراه شد، ولی اين روش باعث شد تا شهيد همت، شخصي شود كه در منطقه عملياتي جنوب آن شهامت‌ها و رشادت‌ها را نيز خلق نمايد.

حرمت و احترام بسیاری براي لباس سپاه قائل بود و حتي تلاش مي‌كرد در بیرون از منطقه عملياتي، كمتر از لباس سپاه استفاده كند و بر این باور بود اين لباس بسيار مقدس است و سنگيني اش را روي دوشم احساس مي‌كنم، چون خون افراد پاكي براي اين لباس ريخته شده، بايد احترام آن را حفظ كرد. نگران بود كه خداي ناكرده اين لباس بر تن باشد و رفتاري شود كه به قداست آن خدشه وارد آید.

هنگامی كه بسياري از مناطق بيرون از پاوه در اختيار ضد انقلاب بود، ايشان اعلام كرد می‌خواهد به منطقه نوسود كه يك شهر مرزي است و فاصله آن تا پاوه نزدیک ۴۰ كيلومتر است، بيايد و ضمن مذاكره با مردم و گروهك‌ها، مواضع جمهوري اسلامي‌را نيز اعلام نمايد.

در واقع، حضور در بين ضدانقلاب با آن همه تجهيزات نظامي، شهامت، جسارت و ابتكار فوق العاده اي نياز داشت و زماني كه به همراه معاونش وارد نوسود شد، اعلام كرد در بخشداري حاضر مي‌شوم و هر كس مطلبي دارد، به آنجا بيايد و پس از اعلام دیدگاه‌ها و مواضع جمهوري اسلامي ‌به پاوه برگشت و اين عمل، باعث شد تا بسياري از مردم منطقه به كمك برادران سپاه بشتابند و ماهيت ضدانقلاب براي ايشان مشخص شود.



شهيد كاظمي هميشه براي مردم اهميت و احترام بسيار قایل بود و به همين دليل هم در فرازهايي از وصيت‌نامه‌شان اشاره مي‌كند كه ما بايد میان ضد انقلاب و مردم تفاوت قایل شويم. اين ديدگاه بسيار مهم است و تا شخصي در منطقه نبوده باشد، نمي تواند اين موضوع را خوب لمس كند. در منطقه‌اي كه درگيري و خشونت هست و بسياري از دوستان عزيز در عمليات به شهادت مي‌رسند، درايت و تيزبيني مي خواهد تا بتوانيد با ديد مثبت به جذب مردم به نظام بپردازيد.

ناصر، مردمي، آينده‌نگر، مدير، باشهامت، برنامه ريز و پيشگام در هر كاري بود، در برابر سختي ها صبور بود و مشكلات را تحليل و تلاش مي كرد راهکار مناسبي براي آن پيدا كند. ايشان به تمام معنا فدايي امام و انقلاب بود».

شهید کاظمی با تمام عشق، در خدمت مردم محروم بود. در کردستان، درخشید و چنان شخصیت والایی از خود بروز داد که مردم، دل در گرو محبت او سپردند و حتی نام « ناصر» را بر کودکانشان برگزیدند و بر این نام مباهات کردند.

هوشمندی، بصیرت، شجاعت و قاطعیت، از ویژگی‌های بارز شهید ناصر کاظمی بود. کردستان به وجود او افتخار می‌کرد و در کنار او احساس تنهایی و غربت نداشت. این میداندار بزرگ جهاد سر انجام در تاریخ ۶ شهریور۱۳۶۱،‌ در حین پاکسازی محور پیرانشهر-سردشت، در یکی از روستاها، بر براق شهادت نشست و کردستان را در سوگ خود نشاند.


وصیت نامه شهید ناصر کاظمی

بسم الله الرحمن الرحیم

«و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون»

در مکتب اسلام هر مسلمان موظف است وصیت نامه‌ای از خود بر جای گذارد البته تا اینجا که یادم است تاکنون چندین وصیت نامه نوشتم که متأسفانه به علت اینکه سعادت شهادت نداشتم، آن‌ها قدیمی شده است این وصیت نامه جدیدم است. البته اینجانب معتقدم هر که هر کاری کرد و هر نوشته‌ای که جمع آوری کرده باشد، با خود به آن دنیا خواهد برد و آن پروردگار یکتا است که باید قضاوت کند.

شاید بیش از دو سال است که آمادگی شهادت را، به نظر خودم دارا می‌باشم ولی نظر خودم اصلاً شرط نیست نظر خداوند تبارک و تعالی شرط است.

وصایایم را به ترتیب ذیل ذکر می‌نمایم؛ امید است که تمام دوستان مؤمن و معتقد، در آخرت شفاعت ما را بنمایند:

۱- تنها مکتب رهایی بخش مستضعفین از دست مستکبرین، مکتب انقلابی اسلام می‌باشد.شهید ناصر کاظمی

۲- برای اینکه در این دنیای زودگذر گرفتار انحراف نفس نشوید، همیشه به یاد خدا باشید.

۳- جهت ادامه انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی و متصل شدن به انقلاب جهانی حضرت مهدی (عج) همیشه سراپا گوش به فرمان امام و یاران صدیق و مؤمن امام که عملاً در خدمت انقلاب و اسلام عزیز بوده‌اند، باشید.

۴- ماهی یک بار به قبرستان شهدا بروید و درس مبارزه و ایثار و گذشتن از دنیا و پیوستن به شهدای صدر اسلام را فرا گیرید.

۵- سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را تا حد امکان از نظر عقیدتی، سیاسی و نظامی تقویت نمایید و به خصوص سپاه را در یک سازماندهی واحد و طی یک ضوابط واحد در سراسر مملکت بسط و گسترش دهید.

۶- از اینکه کاری اشتباه انجام داده‌اید از گفتن آن ابا نداشته باشید .

۷- سیاستمداران همیشه باید از افرادی مخلص و صادق و باتقوا باشند تا بتوانند سیاست مکتب اسلام را پیاده نمایند.

۸- سعی را بر جذب نیروهای جوان بگذارید نه دفع آنان.

۹- سعی کنید تحمل عقیده مخالف را داشته باشید مانند شهید مظلوم آیت الله دکتر سید محمد حسین بهشتی.

۱۰- از اختلافات داخلی به خاطر رضای خدا و خون شهدای انقلاب اسلامی بپرهیزید.

۱۱- سعی شود که قانون اسلام در مورد همه بطور یکسان اجرا شود و فرقی بین یک فرد عادی و سپاهی و روحانی و دولتمرد نباشد و امید است که مسئله زمین به نفع مستضعفین در حکومت اسلامی حل شود و دنیا ما را در این مورد الگو قرار دهد.

۱۲- اگر کسی مسئول شد موظف است که بر کار زیردستان خود تا حد امکان و توان نظارت نماید وگرنه باید از آن مسئولیت کنار رود.

۱۳- سعی شود که در سه وزارتخانه، آموزش و پرورش، وزارت کشور و وزارت امور خارجه بهترین و مکتبی‌ترین افراد وارد شوند و اگر چنانچه در این سه وزارتخانه مسامحه شود مسئولین در پیشگاه خدا و امت، مسئول خواهند بود.

۱۴- زندان جمهوری اسلامی باید دانشگاه باشد و سعی شود اصلاً ساختمان‌هایی که جدیداً جهت احداث زندان ساخته می‌شود با معیار کاملاً اسلامی باشد و بهترین و مکتبی‌ترین افراد بازجو و زندانبان باشند.

۱۵- برای موفقیت در کردستان باید صفوف ضد انقلاب از مردم جدا شود با ضدانقلاب با قاطعیت و با مردم محروم و مستضعف کرد با مهربانی هر چه تمام‌تر رفتار شود.

۱۶- از تهمت زدن بدون علم و آگاهی به دیگران شدیداً پرهیز کنیم.

۱۷- اگر چنانچه جنازه‌ام پیدا شد در بهشت زهرا (س) خاک نمایید.

۱۸- تمام اموالم را به بی بضاعت‌های واقعی طی تشخیص همسرم و خواهرم و برادرم تقسیم شود.

در پایان این نکاتی را که تذکر دادم هر کسی در رابطه با مسئولیتش جهت رضای خدا اگر درست است، اجرا نماید وگرنه اجرا ننماید.
در آخر خودم به این نتیجه رسیده‌ام که تمام اعضاء خانواده‌ام کاملاً آماده شهادتند، به خصوص همسرم و خواهرم و مادرم و برادرانم و پدرم.

امید است که همگی مرا حلال بنمایند.

ناصر کاظمی
۱۳۶۱/۳/۹

بغضي امشب در گلويم ناگهان گل كرده است
اين دل آتش نهادم را تحمل كرده است
امشب اي بالا بلندم تا دلت پل مي‌زنم
نيتي دارم كه با چشمت تفأل مي‌زنم
جان چشمانت قسم، من عاشق چنگ توام
عاشق روح بزرگ و پاك و بي رنگ توام
با تو امشب از صبوري گفت‌وگو بايد كنم
از حكايت‌هاي دوري، گفت‌وگو بايد كنم
كين اگر مي‌آيد و بر پشت و پهلو مي‌زند
عشق از ره مي‌رسد يا حق و يا هو مي‌زند
كاظمي ‌هاي بزرگ اهل ولايت مذهبند
اهل عاشورا واهل خطبه هاي زينبند
كودكي‌هاي تو بوي لاله هاي سرخ داشت
راه در سرسبزي يك انتهاي سرخ داشت
هر كه اينجا زخم دارد بارورتر مي‌شود
نشوه مستانه دل عشق پرور مي‌شود
كاظمي‌هاي انيس شب جنوب شهري‌اند
دانش آموزان اين مكتب جنوب شهري‌اند
كاظمي‌ها تيغ بر شيطان سركش مي‌كشند
هر كسي مرد است عضو خانه دل مي‌شود
امشب از شب‌هاي تنهايي است رحمي كن بيا
حال من امشب تماشايي است رحمي كن بيا
مرگ خونين مرا شايسته بستر مكن
شعله جان مرا اين‌گونه خاكستر مكن
من نمي‌دانم چرا اين گونه حيران مانده ام
من نمي‌دانم چرا در خويش پنهان مانده ام
جبهه يعني خاك را از خون معطر ساختن
جبهه يعني كربلاهاي مكرر ساختن
جبهه يعني آب بودن محو در پاكي شدن
جبهه يعني در ميان خاك افلاكي شدن
جبهه يعني در حضور عشق باراني شدن
جبهه يعني نيمه شب از عشق نوراني شدن
جبهه يعني كاظمي‌ها را به خاطر داشتن
نامشان را بر فراز قله‌ها افراشتن
در مريوان جز قدمگاه تو يك ايران نبود
با بروجردي غزل هاي تو را پايان نبود
كاظمي‌ها از تبار و نسل عاشق پيشه اند
از تبار مرد‌هاي غيرت و انديشه‌اند
عاشقي يعني چه؟ يعني يك دو جرعه از خلوص
عاشقي يعني كه خنجر گردن ما را ببوس
عاشقي يعني دلا ساقي چرا تأخير كرد
عاشقي يعني خداوندا ! شهادت دير كرد
هيچ كس در انتخاب عاشقي مجبور نيست
مكتب ما مكتب تفويض جبر و زور نيست
با تو مي‌شد ارتفاع قله‌ها را فتح كرد
ارتفاع قله هاي دير پا را فتح كرد
بي تو از دست تغافل پشتمان پر خنجر است
بي تو در دل‌هايمان پيوسته زخمي ديگر است
كاظمي رفت و به ايران باز شور جنگ ماند
در گلوي جبهه‌ها بغضي مثال سنگ ماند
كاظمي رفت و دلي بر خاك بي ماتم نماند
زخم دل كاري شد و تأثير در مرهم نماند
لفظ او چون موج معنا، صخره ها را مي‌شكست
حرف‌هايش حرف دل بود و به دلها مي‌نشست
رفت و آتش در نگاه شعله‌ها خاموش ماند
رفت و اما پرچم سرداري‌اش بر دوش ماند



انتهای پیام/



کد مطلب: 7872

آدرس مطلب :
http://www.rahianenoor.com/fa/note/7872/کاک-ناصر

راهيان نور
  http://www.rahianenoor.com