به گزارش راهیان نور؛ مهرماه سال ۱۳۲۴ مصادف با میلاد حضرت رسول اکرم(ص) پسری متولد شد که پدرش به میمنت این روز فرخنده نام او را «رسول» گذاشت تا تداومدهنده راه مولایش حسین (ع) باشد. تولد این کودک که پنجمین فرزند یک خانواده پر جمعیت بود، خیر و برکت با خود به همراه داشت و دگرگونی چشمگیری در معاش زندگی خانواده به وجود آورد.
ویژگیهای ظاهری و اخلاقی رسول
رسول کودکی بود با جثه بزرگ و صورتی خندان که توجه همه را به خود جلب میکرد. اخلاق وی باعث شده بود که از روزهای نخست تولدش مورد توجه پدر و مادرش قرار بگیرد و محبت آن دو را به خود جلب کند. در سن پنج سالگی پدر او را با قرآن و آموزشهای دینی آشنا کرد به گونهای که هنگام ورود به دبستان نمازش را میخواند و با توجه به صوت زیبای خدادادی که داشت، در مساجد مکبر شده بود و اذان میگفت و در مجالس قرآن را با صوت زیبا تلاوت میکرد.
هوش و استعداد سرشارش باعث شده بود تا همیشه در سطوح مختلف درسی جزو شاگردان ممتاز باشد. او با برخورداری از قوای جسمانی کمنظیر در اغلب رشتههای ورزشی مانند دومیدانی، کشتی، شنا و وزنهبرداری شرکت کرد و در بیشتر آنها موفق به کسب مدال شد و از این نظر مایه مباهات و افتخار مدرسه بود.
گذشت زمان از او جوانی مؤمن و متدین ساخت. جوانی خوشبرخورد که در برخورد اول همه را شیفته خود میکرد. جوانی که اغلب آشنایان از او به عنوان الگوی انسانی متدین و مؤمن برای تعلیم و تربیت فرزندانشان بهره میبردند. پایبندی به احکام اسلامی باعث شده بود از شرکت در مجالسی که آلوده به مسایل غیرمذهبی بودند به شدت خودداری کند و عواقب شرکت در چنین محافلی را به دیگران گوشزد میکرد.
ورود به دانشکده افسری در تهران و مسئولیت فرماندهی
همین امر باعث شده بود دوستان و آشنایان از دعوت او در چنین محافلی صرفنظر کنند و به قول خودشان مانع از آن شوند که او مجلس آنان را به هم بزند. البته در محافل خانوادگی، او جایگاه خاصی داشت و باتوجه به علاقه زیادش به کودکان همه چشم بهراه این بزرگوار بودند. در اینگونه مجالس او کودکان را جمع میکرد و ضمن آشنا کردن آنها با ورزشهای گوناگون با آنان بازی میکرد. این عملش باعث شده بود بچهها به او علاقه خاصی داشته باشند و جذب او شوند.پس از پایان دوره دبیرستان و اخذ مدرک دیپلم ریاضی از دبیرستان نمازی شیراز برای شرکت در کنکور ورودی دانشکده افسری راهی تهران شد.
«رسول عبادت» پس از موفقیت در کنکور ورودی دانشکده افسری در سال ۱۳۴۳ وارد دانشکده افسری و در آنجا مشغول تحصیل شد. یکی از دوستان دوران دانشکده می گوید: «از نظر دوره خدمتی با من هم دوره نبود اما از آنجا که خدمت دانشکده افسری شبانه روزی بود از همان ابتدا با خصوصیات اخلاقیاش آشنا شدم. او فردی مؤمن و متعهد بود که همیشه در انجام فرایض و تکالیف دینی اهتمام داشت و با تمام وجود تلاش میکرد دوستان و آشنایان را با مسایل اسلامی آشنا کند و بدین وسیله مانع انحراف احتمالی آنان شود.
البته چنین حرکتی از او چندان هم دور از ذهن نبود چرا که بیشتر اوقات خود را صرف مطالعه کتابهای مذهبی و علمی میکرد و از اوقات بیکاری خود به نحو احسن بهره برداری میکرد. به همین دلیل اکثر دانشجویان او را میشناختند و علاقه خاصی به او داشتند.»
پس از طی دوره مقدماتی در شیراز به عنوان «فرمانده دسته سوم گروهان سوم گردان ۹۲ تیپ هوابرد» منصوب شد. از همان آغاز خدمت حتی در زمان فرماندهی، با نیروهای زیردست، به خصوص سربازان بسیار مهربان بود و با عدالت رفتار میکرد و خود را جدا از آنها نمیدانست و به همین دلیل اکثر کارکنان او را دوست داشته و احترام خاصی برای وی قائل بودند.
نفر اول مسابقات تیراندازی کشورهای عضو پیمان «سنتو»
در سال ۱۳۴۹ با دختری متدین از خانوادهای مذهبی در اصفهان ازدواج کرد و تشکیل خانواده داد. در تمام عمر فعالیتهای ورزشی خود را ادامه میداد و در راستای همین حرکت در روز چهارم اسفند ماه سال 1351 برای شرکت در مسابقات تیراندازی کشورهای عضوپیمان «سنتو»* از سوی یگان مربوطه به تهران اعزام شد و با توجه به فعالیت چشمگیرش در این مسابقات موفق به کسب مقام اول شد. او تمام دورههای علمی و رزمی ارتش مانند «دانشکده فرماندهی و ستاد»، «پدافند»، «رنجری»، «چتربازی» و «مربی پرش» را در طول خدمت سپری کرد.
در تداوم همین فعالیتها به محض بازگشت از مسابقات در دوره نهم چتربازی تیپ ۵۵ شرکت کرد و با انجام ۹۰ پرش این دوره را به طور کامل به پایان رساند. همگام با این فعالیتها تماس خود را با روحانیون حفظ میکرد و از کسب علوم دینی و علمی غافل نمیشد. به گونهای که حجت الاسلام و المسلمین حائری مسئول دفتر مشاوره حضرت امام (ره) در شیراز همیشه از او به نیکی یاد میکرد. و درباره رسول میگفت: او دروغ نمیگفت و زیر بار حرف نادرست نمیرفت.
رسول عبادت
برادر رسول هم میگوید: «آن بزرگوار در رژیم گذشته فرماندهی بود که همیشه بر سر گرفتن حق پرسنل تحت امر خود با فرماندهان رده بالا درگیر میشد و این موضوع همیشه مشکلاتی را برای او به دنبال داشت طوری که بعضی از فرماندهان نمیتوانستند او را تحمل کنند در حالی که پرسنل زیردست بسیار به او علاقهمند بودند.»
در سال1353 دانشکده افسری طی بخشنامهای اعلام کرد برای بالابردن سطح آموزش دانشجویان و همچنین تقویت مدیریت، در دانشکده افسری نیاز به چند افسر مدیر و ورزیده دارد و از یگانها درخواست کرد که افسران واجد شرایط رامعرفی کنند. با توجه به سطح علمی بالا و مدیریت صحیح رسول، فرمانده تیپ هوابرد او را معرفی کرد و به این ترتیب به دانشکده افسری منتقل شد و در سمت «فرمانده گروهان چهارم از گردان پنجم تیپ دانشجویان» مشغول خدمت شد.
سادهزیستی در تهران
زندگی در تهران برای او توأم با مشکلات زیادی بود چرا که وضع مالی مناسبی نداشت اما چون فردی سخت کوش و قانع و راضی به رضای خدا بود با وجود تمام مشکلات این سمت را پذیرفت و یک باب زیرزمین مسکونی در نزدیک دانشکده افسری اجاره کرد و در آنجا اسکان یافت. در این باره برادرش توضیح میدهد: «در تهران خدمت میکرد به دیدارش رفتم هوا به شدت گرم بود و او همراه خانوادهاش بدون وسایل خنک کننده در آن خانه زندگی میکرد.
یک شب نزد آنها بودم شب طاقت فرسایی بود اما او با گشاده رویی و آسایش خاطر با خانواده خود در آن شرایط زندگی میکرد و شب و روز خود را وقف خدمت کرده بود. مدتی فرماندهی یگان دانشجویان بورسیهای ارتش را به عهده گرفت که آن دانشجویان امروز از پزشکان برجسته و کارآمد میهن اسلامیمان هستند.»
مبارزات او با فرمانده گردان وقت که وابسته به «اویسی» و «بیگلری» معدوم بود در دانشکده افسری تا مدتها بر سر زبانها بوده است. به هر تقدیر در سال ۱۳۵۷ برای طی دوره عالی به ایالت جورجیانا کشور آمریکا اعزام شد و همسر و فرزندانش را نیز با خود برد.
لذت سرباز امام زمان شدن
همسرش در این باره میگوید: «در آن زمان اخبار انقلاب را از طریق رادیو و تلویزیون دنبال میکردیم. او بسیار ناراحت و مضطرب بود. چندبار تصمیم به بازگشت گرفت اما دولت آمریکا از دادن مدارکمان خودداری میکرد. با پیروزی انقلاب دولتمردان و نظامیان آمریکا سعی کردند رسول را راضی کنند تا در آمریکا بماند که با مخالفت شدید همسرم مواجه شدند و ما بالاخره توانستیم در سال 1358به ایران بازگردیم.در لحظه ورود به ایران اشک شوق از چشمانش جاری شد و گفت که میدانی تصور نمیکردم موفق شوم روزی به ایران برگردم و سرباز امام زمان شوم.»
پس از ورودش به ایران از طریق ستاد نیروی زمینی به دانشکده پیاده شیراز منتقل و در آنجا با سمت استادی مشغول انجام وظیفه شد. دانشجویانش او را به عنوان استادی پرکار و جدی میشناختند که با آگاهی و تسلط کامل دروس مربوطه را تدریس میکرد.با شروع فتنه کردستان و شنیدن اخبار مربوط به این منطقه سعی کرد به صفوف مقدم رزمندگان اسلام بپیوندد و در مبارزه علیه ضدانقلاب شرکت کند.برای دست یابی به این خواسته تقاضا کرد تا او را به یکی از واحدهای مستقر در منطقه کردستان منتقل کنند که با این درخواست او به علت نیاز خدمتی موافقت نشد.
ورود به مقتل کردستان
اصرار و پافشاری رسول برای اعزام به کردستان باعث شد که برای انجام یک مأموریت ۴۵ روزه همراه یک گروهان به منطقه «ربط» (سردشت) اعزام شود. در همین زمان با آغاز فعالیتهای اشرار در منطقه کردستان سرگرد «آذرفر» (سرتیپ بازنشسته فعلی ) فرمانده گردان ۱۱۲ لشکر ۲۸ سنندج فرماندهی تیپ ۳ مریوان در اثر آتش خمپاره انداز ضدانقلاب در شمال سربازخانه مریوان از ناحیه هر دو پا مجروح و توسط بالگرد به بیمارستان ۵۲۴ سنندج اعزام و از آنجا به بیمارستان خانواده تهران منتقل شد.
به همین خاطر «فرماندهی سربازخانه تیپ ۳ مریوان» به عهده سرگرد توپخانه «سیروس ستاری» (سرتیپ ۲بازنشسته) واگذار شد. از آنجایی که منطقه عملیاتی «گردان 112» پیاده در مریوان بسیار وسیع بود احتمال میرفت ضدانقلاب در این منطقه مشکل به وجود آورد، ستاد لشکر ۲۸ بر آن شد که یک فرمانده لایق و کاردان برای تصدی فرماندهی گردان ۱۱۲ انتخاب و به آن منطقه اعزام کند. این امر مصادف با حضور سرگرد پیاده رسول عبادت در دفتر فرماندهی لشکر ۲۸ سنندج و اعلام آمادگی جهت انجام مأموریتهای محوله شد.
فرمانده لشکر نیز حضور او ر ا مغتنم شمرده و با تشریح شرایط موجود از او میخواهد فرماندهی گردان ۱۱۲ را به عهده بگیرد. رسول عبادت با کمال میل این مأموریت را پذیرا شد. با شروع کار مشخص میشود که او فردی مؤمن متعهد و معتقد به نظام جمهوری اسلامی ایران است برای همین گردان از لحظه فرماندهی رسول روحی تازه یافت و با توجه به آموزشها و فعالیتهای شبانه روزی او از آمادگی رزمی قابل توجهی برخوردار شد.
عملکرد صحیح این فرمانده لایق در هدایت رزمندگان اسلام و سرکوب ضدانقلاب،موجب تقاضای فرمانده وقت لشکر از او، مبنی بر تمدید مأموریتش شد. او بلافاصله با این درخواست موافقت کرد. پس از انجام هماهنگیهای لازم با واحد اولیه سه ماه دیگر مأموریت خود را تمدید کرد.پس از این سه ماه با توجه به علاقهمندی وی به شرکت در مبارزه با کفر شش ماه دیگر مأموریت خود را تمدید و در پی آن تقاضای انتقال به لشکر ۲۸ را کرد که با توجه به حمایت به عمل آمده از سوی فرماندهی لشکر با این تقاضا موافقت و در نتیجه او رسمًا به لشکر ۲۸ سنندج منتقل شد و همچنان به مأموریت خود در مریوان ادامه داد.
انتقال او به مریوان، با تجاوز گسترده ارتش عراق به کشور جمهوری اسلامی ایران مصادف شد. با سد شدن پیشروی دشمن، و آغاز عملیات محدود آفندی یگانهای خودی در صحنهها به منظور کاهش توان رزمی دشمن و همچنین ایجاد روحیه هجومی در نیروهای خودی و بازپس گیری مناطق اشغالی از دشمن، ضرورت حضور شهید دو چندان میشود.
در این مرحله از جنگ دشمن نیز به منظور مقابله با این تدبیر ممانعت از تمرکز نیرو در جبهه جنوب (خوزستان) وهمچنین درگیر کردن یگانهای رزمی تحرکاتی را در کل منطقه مرزی آغاز میکند و در راستای این تحرکات در منطقه کردستان سعی کرد از راه افزایش امکانات پشتیبانی برای ضدانقلابیون، باعث فرسایش یگانهای رزمنده شود و ابتکار عمل را در این منطقه به دست بگیرد.
شهادت
در چارچوب همین خط مشی با تمام توان و با پشتیبانی هوایی و آتش سنگین توپخانه به منطقه «قوچ سلطان» حمله میکند و اگر چه در این عملیات دشمن نمیتواند به تمامی اهداف از پیش تعیین شده دست یابد، اما با تصرف قسمتی از ارتفاعات قوچ سلطان توانست روی محور مریوان (باشماق) تا سه راهی (دزلی) دیده بانی خوبی کسب کند و با سهولت بیشتری امکانات لازم را برای ضدانقلابیون فراهم آورد.
پس از این عملیات دشمن فرمانده ستاد عملیاتی منطقه تصمیم میگیرد به منظور جلوگیری از تسلط دشمن بر این منطقه نیروهای موجود را تقویت کند. در صورت امکان با انجام عملیات آفندی نیروهای دشمن را در ارتفاعات قوچ سلطان منهدم واین بخش از خاک میهن اسلامی را از لوث وجود آنان پاکسازی کند.
در راستای این مأموریت گردان ۱۱2 پیاده و یک گردان توپخانه به منطقه اعزام شد تا در عملیات ارتفاعات قوچ سلطان با «فرماندهی گردان 112لشکر28 کردستان» به مصاف متجاوزین به خاک مقدس جمهوری اسلامی برود.
رسول عبادت پیشاپیش نیروهای خودی حرکت میکرد که ناگهان مورد اصابت تیر یکی از مزدوران قرار گرفت و از ناحیه شکم و طحال مجروح شد. اگرچه پس از مجروحیت سریعا به وسیله بالگرد به بیمارستان ۵۲۰ کرمانشاه منتثل شد اما به علت خونریزی داخلی به فیض شهادت رسید.
وصیتنامه
این فرمانده شجاع در بخشی از وصیتنامهاش نوشته است:
«بسم الله الرحمن الرحیم
خدایا در این لحظات درگیری نه میترسم و نه ناامیدم فقط آرزو دارم، که همه ما را ببخشی و دیگران ما را که زنده میمانند آگاه سازی تا قدرت پیدا کنند، انتقام مسلمانان واقعی را ازکفار، مشرکین و منافقین بگیرند و قدرت تو را به عرصه وجود گذارند.
خدایا همیشه به تو متکی و معتقد بودم و هستم، بعد از تو به انسانها، به ویژه به انسانهای متقی و خویشان به خصوص همسر و فرزندان، پدر، مادر، برادران و خواهرم، (که) آنها را دوست داشتم و دارم. خدایا همه آنها را بیامرز. خدایا شهدا را که زندگی حقیقی و برحق را در وجود همه ما زنده کرده و میکنند بیامرز، شجاعت و ایمان آنها را به دیگران بیاموز. امیدوارم اسلام پیروانش را همیشه در دنیا در پناه تو خدای بزرگ حفظ نماید آمین.
انتهای پیام/