تاریخ انتشار
شنبه ۳ مهر ۱۴۰۰ ساعت ۱۳:۰۳
کد مطلب : ۱۶۳۷۱
حماسه چهل ویکم؛
درد و دلهای عاشقانه یک مادر شهید با فرزندش
کبوترهای زخمی بال را در آسمان دیدم
شکوهی سرخ را در جبهههای آن زمان دیدم
چفیه؛ بند پوتین و لباس غرق خونهاشان
چقدر از هر کدامش راه سمت آسمان دیدم
برایم کربلا میشد مجسم آن زمانی که
شهید بیسری را هم زیارتنامه خوان دیدم
میان بغض چشمم رفت سمت خاکریزی که
در آنجا صد شهید بیپلاک و استخوان دیدم
و اما گوشهی سنگر وصیتنامهای تنها
شهیدش را گلی در باغهای بینشان دیدم
گلی گم کرده بودم بی نشانی در دل صحرا
به جای پیکرش دشتی شبیه ارغوان دیدم
خیالم سوخت پشت معبری در زیر آتشها
کبوترهای زخمی را در آن آتشفشان دیدم
به دنبال شهیدان میروم از خاک تا افلاک
که تنها عشق را همراهشان در هر زمان دیدم
شعری تقدیم به مادر شهید
یک گوشهی قلبم همیشه سنگر توست
سرتاسرش گلهای سرخ پیکر توست
آمادهام تا بازگردی، کوه صبرم
این چشمها عمریست که در به در توست
عطر تو را حس کردهام هر بار گفتم
شاید نسیمی در دلش خاکستر توست
در خواب از بیداریام جاریتری چون
آرامشم با دیدن چشم تر توست
بگذار تا لالایی من جان بگیرد
بگذار سر بر دامنم ، این مادر توست
انتهای پیام/