تاریخ انتشار
پنجشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۱۸:۲۵
کد مطلب : ۵۳۰۷
روایت عشق/ 4
دلم را به سرزمین نور گره زدم
"روایت عشق" تقدیم می گردد.
پای صحبت های این خادمان نشستیم و به درد دلهایشان که هر کدام عالمی داشت گوش جان سپردیم.
محمدامین شرافت اولین خادم الشهیدی بود که گفتوگویمان را با او آغاز کردیم.
وی گفت: بنده قطعا مزه دوستی و رفاقت با شهدا را چشیده بودم و جذبه نورشان را درک کرده ام و همین دلم را به سرزمین نور گره زد.
شرافت اضافه کرد: شیرینی شب های شلمچه و سه راهی شهادت هنوز زیر زبانم است.
این خادم الشهدا بیان کرد: امروز ما همه مدیون شهدا هستیم و هر سال ما را به مهمانی خود دعوت می کنند و پای سفره اهل بیت می نشانند و این اجازه را به ما می دهند که به حضرت زهرا(س) مادر بگوییم.
وی گفت: باز هم حال و هوای خادمی و باز هم شب نشینی در کنار قبور مطهر شهدا و این بار کنار شهدای غریب سیرانبند نصیبمان شد و فقط باید از شهدا ممنون باشم که به من این لیاقت را دادند تا به شما خدمت کنم.
شرافت در پایان تصریح کرد: از شهدا می خواهم این بار هم از نور الهی خود بر ما بتابند و ما را روشن کنند.
امیرحسین باقری دومین خادم الشهیدی بود که صحبت هایش را اینگونه آغاز کرد: شهدا به ما لطف نمودند و این بار به یادمان های شمالغرب کشور دعوت کردند.
وی گفت: ما عاشق شهدا هستیم و در همه حال و در همه جا خادمی شهدا را می کنیم.
در ادامه خادم الشهدا روح الله ریاحی وارد بحث شد و بیان کرد: همیشه در زندگی ام آرزوی تحول عظیمی داشتم تا این که یک روز در مراسم عزاداری امام باقر(ع) در مدرسه از معاون پرورشی خودمان شنیدم که اردوی خادمان شهدا را در پیش داریم، در درونم شوری به پا شد.
وی ادامه داد: بعد از ثبت نام و طی اتفاقاتی راهی راهیان نور شدم، در راه فکر می کردم که این یک اردوی تفریحی است زیرا تا آن موقع با شهدا و مناطق عملیاتی آشنا نبودم و وقتی وارد شلمچه شدم دو روز اول را درک نکردم که چه اتفاقی افتاده است ولی وقتی شب وداع شد تازه فهمیدم وارد چه ماجرای قشنگی شده ام و شهدا چقدر مراقب و عاشق ما هستند.
این خادم الشهدا انسش را با شهدا اینگونه بیان کرد: بعد از آن اتفاقات با شهدا انس زیادی گرفتم و بعدها به یادمان طلاییه رفتم.
ریاحی افرود: امروز شهدا که ما را به یادمان شهدای گمنام و غریب سیرانبند دعوت کرده اند، دوست دارم تجربه جدیدی پیدا کنم و باعث رضایت حضرت ولیعصر(عج) بشوم.
علیرضا حسینی خادم الشهیدی بود که می گفت: اولین دوره خادمی ام مهر۹۲ در یادمان فتح المبین بود.
وی افزود: فتح المبین اولین جایی بود که معنویت را به معنای واقعی درک و حس کردم و اولین جایی بود که شهدا را شناختم و معرفت کوچکی درباره مناطق عملیاتی پیدا کردم.
این خادم الشهدا مناطق عملیاتی را غیر قابل توصیف عنوان کرد و اضافه کرد: باید در این مناطق حضور پیدا کرد و آن حس زیبا و دوست داشتنی را درک و نجربه کرد.
حسینی تصریح کرد: به خودم می بالم که توفیق داشتم دوباره خادمی شهدا را درک کنم و با شهدا تجدید پیمان داشته باشم.
در آخر دانیال داوودآبادی با سپاس از شهدا به خاطر دعوت گفت: از شهدا تشکر می کنم که مرا از مرداب به زندگی آورده و قطعه ای از اقیانوس شیرین عبودیت را به من چشانده اند.
وی ادامه داد: در اینجا هر صحنه از داستان این شهدا را که برایم بازگو می کنند آن لحظات از پس چشمانم می گذرد و من مانند بچه ای عاجز از همراهی آنان هستم.
این خادم الشهدا گفت: شهدای سیرانبند مثل اربابشان با لب تشنه مثل عمه سادات اسیر و مانند بی بی رقیه(س) در شهر غریب به شهادت رسیدند و قبورشان مانند ائمه بقیع مظلوم است.
وی افزود: اصلا غرب و غریبی با هم گره خورده است و هرجا سخن از غرب می شود یاد غریبی شهدا می افتم.
انتهای پیام/