آن روزها محمد ابراهيم مسئول جهاد شميرانات بود. يادم است که شبي کاميوني آمده بود تاوسايل اهدايي به جبهه را بار بزند و ببرد. ساعت اداري تمام شده بود وخيلي از جهاد گران رفته بودند. محمد ابراهيم خود پيش قدم شد. وقتي در انبار باز شد، او اولين کسي بود که رفت داخل و شروع کرد به بار زدن. بچه ها وقتي اين را ديدند، سريع رفتند به کمکش. حتي حاج آقا گوهري که پير و ناتوان بود، آمد. دقايقي بعد کاميون آماده ي حرکت بود.
کتاب شهردار خوبو، ص 34