تاریخ انتشار
يکشنبه ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۳ ساعت ۱۷:۵۱
کد مطلب : ۲۹۸۰
رضا عيسی نيا
ادبيّات پايداری امام خمينی(ره)، ادبيّاتی است که ادبيّات مادی مسلکانه شرق و غرب را به چالش کشانده است
به گزارش سرویس فرهنگی و هنری راهیان نور، نوشتار با طراحی سئوال اصلی، مقومات ادبيّات پايداری امام خميني(ه) چيست؟ در قالب فرضيه ثقلين محوری در حوزه معرفتی و توأمان بودن مقاومت رهبر و پيروان در حوزه عملی با چهار عنوان زير دنبال شده است.
1- «دگر» ادبيّات پايداری امام خميني(ره) چه میباشد؟
2- مبانی ادبيّات پايداری امام خميني(ره) چه هست؟
3- مؤلّفه های ادبيّات پايداری امام خميني(ره) از چه چيزهايي تشکيل شده است؟
4- موانع ادبيّات پايداری امام خميني(ره) چه میتواند باشد؟
لذا در عنوان اوّل گفته شده است که ادبيّات پايداری امام خمينی(ره)، ادبيّاتی است که ادبيّات مادی مسلکانه شرق و غرب را به چالش کشانده است و عنوان دوم؛ به مبانی ادبيّات قيام و مقاومت دنيوی که صرفاً مبتنی بر عقل معاش بنا شده است با ادبيّات قيام و مقاومت الهی که بر اقتضای عقل و دستورات الهی پايهگذاری شده، اختصاص يافته است و در عنوان سوم؛ گفته شده است که هر ادبيّاتی مؤلّفههای خاص خود را به همراه دارد. ادبيّات پايداری امام هم با مؤلّفههای چون، خداياوری، خودباوری، بيداری، الگو داشتن و ... شناخته میشود.
و در عنوان چهارم؛ با طرح اين بحث که ادبيّات پايداری همراه ادبيّات قيام میباشد و ادبيّات قيام چون نافی ادبيّات موجود میباشد. بطور طبيعی ادبيّات ورشکسته و نفی شده موانعی را بر ادبيّات قيام و به تبع آن برای ادبيّات پايداری ايجاد میکند؛ که اساسیترين مانع را در اين مقاله عدم همراهی پيروان و رهبران قيام ذکر کردهايم.
کليدواژه های مقاله: برای تبين کليدواژه ها، به مختصرترين تعبير مسأله، نظر می افکنيم که آيا ادبيّات پايداری غربی و شرقی، اسلامی، غير اسلامی داريم؟ بنابراين کليدواژه ها عبارتنداز: 1- ادبيّات 2- پايداری (مقاومت) 3- قيام 4- دشمن
مقدّمه
ادبيّات پايداري امام خميني(ره) را ميتوان در چهار عنوان اصلي زير مورد مداقه قرار داد. عناويني كه از سؤال اصلياي چون، مقومات ادبيّات پايداري امام خميني چه مي باشد؟ و سؤالات فرعي_ همچو، «دگر» ادبيّات پايداري امام چه ميباشد و ويژگيهاي آن چيست؟ مباني ادبيّات پايداري امام چيست؟ مؤلّفههاي ادبيّات پايداري امام از چه چيزهاي تشكيل شده است؟ موانع ادبيّات پايداري امام چه ميتواند باشد؟ - نشأت ميگيرند. و فرضيه تحقيق اين است كه مقومات ادبيّات پايداري امام در حوزه معرفتي ثقلين محوري و در حوزه عملي، توأمان بودن مقاومت رهبر و پيروان ميباشد.
در ابيات پايداري چون يكي از دل مشغولي هاي صاحبنظران اين حوزه، تعريف و تعيين كليد واژههاي آن «همچو، قيام، مقاومت، دشمن، جنگ و تهاجم و ...» ميباشد، بنابراين لازم ديده شد كه ابتدا مفهوم ادبيّات پايداري بعنوان كليد واژه اصلي مشخص گردد تا براساس آن ديگر كليد واژهها و مفاهيم برجسته گردند. و چون برخي بر اين باورند كه در تعريف و تحديد مفاهيم، همه چيز به آن بستگي دارد كه چه از آن اراده كردهايد ضرورت ديده شد كه اينچنين تعيين مراد نمائيم كه مقصود از ادبيّات معناي خاص آن نميباشد1 بلكه ادبيّات؛ يعني آنچه موضوعيّت عام فرهنگي پيدا ميكند، نه موضوعيّت خاص هنري «در قالب شعر، داستان و ...» (نام آورد./104) و بعبارتي ديگر ما در اين نوشتار ادبيّات را به معناي علم خاصي نگرفتهايم كه در تعريف آن گفتهاند مجموعه آثار مكتوبي كه بلندترين و بهترين افكار و خيالها را در عاليترين و بهترين صورتها تعبير ميكند. (فرهنگ نفيسي/141) يا ادبيّات را به معناي، فن بيان مكتوب يا شفاهي و نوشتهاي شكوهمند و داراي نمط عالي2 متضمن تخيل نويسنده كه ارتباط معنا داري با واقعيّت بيروني دارد در نظر نميگيريم.3
- همچنين در پي آن نيستيم كه نمايان كنيم كه ادبيّات برگفته از كلمه «ادب» ميباشد و اينكه ادب به معاني چون زيركي نگهداشت حد هر چيز و ... ميباشد.
- و نه برآنيم كه به ويژگيهاي اثر ادبي از قبيل «تلميحي بودن» و نمادي بودن بپردازيم.
- همچنين پژوهش ما اين مباحث را در بر نميگيرد كه سبك امام خميني در ادبيّات، شعري «نظم» چگونه بوده است يا سبك ايشان در نثر چگونه ميباشد و اينكه امام تا چه اندازه تأثير در ادب فارسي روزگار داشته و يا سهم امام خميني در شكوفايي و استمرار ادبيّات پايداري بمعناي خاصش در چه ميزاني بوده است؟
- پژوهش ما نميخواهد بگويد كه آثار امام از دو بخش نظم و نثر تشكيل يافته كه مثلاً؛ در نظم از نظر ادبي (كه مباحثي چون سبكشناسي تنوّع شعري، صنايع بديعي آرايههاي معاني، بيان و عروض را دنبال ميكند.) اينچنين است و يا در سبك شناسي آيا سبك شعري ايشان عراقي كنوني است و يا تنوّع شعري سرودهاي امام آيا در قالبهاي مسمط، ترجيحبند، غزل، قطعه، رباعي و تكبيتي خلاصه ميشود. يا بگوئيم كه نثر امام – يعني خطابهها، پيامها و كتابهاي ايشان بر سبك نثر مرسل ساده با رگههايي از نثر مسجع ميباشد. (پژوهشي در شيوههاي ادبي آثار امام خميني(ره)).
و در يك كلام، ادبيّات به معناي علم خاص و ديسپلين هر چه كه از آن اراده شود و هر تعريفي كه از آن اراده گردد و هدف اين حوزه مطالعاتي هرچه كه باشد چه اينكه مقصدش شناختن باشد براي اينكه انسانيت خويش را توجيه كند و پردههاي جهل را از زندگي به كنار زند. (جام جهانبين/19) در اين نوشتار از آن اراده نگرديده است، بلكه مراد ما از ادبيّات يعني؛نگاهي و فرهنگي كه در موضع ستيز با عالم و وضع موجود است و ادبيّات پايداري يعني ادبيّاتي كه در وجوه سلبي و ايجابياي _ چون نفي وضع ظالمانه موجود و ايجاد وضع عادلانه و دفاع از حق و نفي باطل - ظهور پيدا ميكند. ادبيّاتي كه ميخواهد نظام ارزشي طاغوتي و جاهلي را استحاله كند و نظام ارزشياي كه بر مدار حق سبحانه تعالي است را نمايان كند و تجلّي ببخشد. و چون در عنوان «امام و ادبيّات پايداري» احتمال اين ميرفت كه هر دو نوع ادبيّات را شامل شود، هم ادبيّات به معناي خاص و هم ادبيّات به معناي عام را، بنابراين ضرورت اقتضا كرد كه تعيين موضوع نماييم تا نوشتار تحديد يافته و ارزيابي و نقادي بر آن حصار مشخص شده انجام گيرد. و جان كلام اين كه ما در اين مقاله، امام خميني را نه بعنوان يك دانشمندِ رشته علوم انساني يا علوم ادبي، بلكه به عنوان صاحبنظري كه در قيام و پايداري، پارادايم و ادبيّات خاصي را به جامعه ايران و جهان اسلام و جوامع انساني، هديه نمود؛ بحث خواهيم كرد.
1- «دگر» ادبيّات پايداري امام
امروزه گفته ميشود كه نه تنها بايد پديدهها را بواسطه اضدادشان تعريف كرد بلكه وجود و تحقق پديدهها را در مقابل ضد و «دگر» بايد جستجو نمود. بنابراين در اين قسمت ما در صدد پاسخ اين سؤال هستيم كه در دنياي انسان معاصر «دگر» ادبيّات پايداري امام خميني چه ميتواند باشد و بعبارتي ديگر كدام ادبيّات پايداري هست كه هويّت ادبيّات پايداري امام خميني را شفاف كرده و حد و مرز آن را نمايان نموده و ادبيّاتي بنام ادبيّات پايداري امام را به منصه ظهور ميرساند؟ يا ماهيّت، قلمرو و مرزهاي ادبيّات پايداري امام خميني در مقابل كدام يك از ادبيّات پايداري معنا مييابد؟
دگر ادبيّات امام، ادبيّات مادي مسلكانة شرق ماركسيستي و غرب ليبراليستي بوده است، ادبيّاتي كه معتقد است كه «آدمي موجودي است آزاد» و انسان در اين ادبيّات به حيات اخروي خويش نميانديشد و به ماهيّت اجتماعي – تاريخي خود باز ميگردد. البته توجّه دادن به اين نكته ضروريست كه ادبيّات انسان بعد از رنسانس است كه چنين ويژگيهايي را به خود اختصاص ميدهد. زيرا ادبيّات قبل از رنسانس جلوهگاه الهام و تجلّي حقيقتش، عالم غيب بوده است. امّا در رنسانس اين جلوهگاه و تجلّي حقيقت از عالم ملك و ناسوت بالاتر و فراتر نرفت. تا قبل از رنسانس در غرب نيز انسان، سايه خدا بود، خليفهاي بود. لذا در اين ادبيّات قيام و پايداري، جوانمردهايي از شواليه ديده ميشد. امّا با تحوّلاتي كه به سبب چندين عامل ايجاد شد، خدا از زندگي (حوزه عمومي) حذف شد. اگر انسان غربي تا آن وقت ارزشها و قوانين زندگيش را از خدا ميگرفت. اين بار بايد خودش قوانين زندگيش را عرضه ميكرد. چون ديگر منبعي براي گرفتن ارزشها و قوانين نداشت در ادبيّات غرب جديد ديگر جوان مرديها وجود ندارد. چون در اين ادبيّات از بين رفتن تعالي انسان صريحاً بيان گرديده است. و در اين فرهنگ بجاي اينكه به زيباييهاي عوالم معنويّت توجه داشته باشند، زيباييهاي زميني و اين جهاني را باز ميتابانند. و به بهاي گسستن از ادبيّات مقدّس و آسماني به عوالم محض انساني راه ميكشانيد و انسان را در مركز طرح هستي به جاي خدا مينشانند نتيجه اين ميشود كه حضورشان در قيامها و مقاومت با انگيزه الهي و مذهبي صورت نميگيرد در چنين فضايي ادبيّاتي ترويج ميشود كه در پي دفاع از حق باشد امّا نه حق و حقيقتي لاهوتي بلكه حق و حقيقتي زيستي و قومي و ملّيگرايانه را شامل ميشود. بنابراين ادبيّات پايداري دنياي مدرن براساس و مدار پيروزي و فتح و غلبه تعريف شده، دفاع و پايداري از حقي كه غالب است، همانند شعار و مشي ادبيّات جاهليّت كه معتقد بودند به« الحق لمن غلب»، حق با كسي است كه فاتح و ظفرمند است. بنابراين ميتوان گفت كه ادبيّات مادي مسلكانه شرق و غرب نيز متضمن نوعي دعوت به مقاومت و پايداري ميباشد امّا نكتۀ قابل توجّه اين است كه در ادبيّات غرب بويژه در دوران معاصر از عالم قدس، خبري نيست، زيرا كه عصر ما عصر خود بنيادي است و انسان به واسطه عقل خود بنياد زندگي خود را سامان ميدهد. در چنين حالتي كنشهاي انسان صرفاً بر كنش عقلاني معطوف به هدف متمركز ميگردد و انسان در انجام كارها محاسبه مينمايد كه چه ميزاني از منافع و سود مادي نصيبش ميشود. لذا در ادبيّات پايداري مادي مسلكانه انسان معاصر، پذيراي معاني قدسي شهيد و شهادت نيست زيرا ادبيّات زندگي و قيام و مقاومت او داراي مؤلّفههاي چون شكاكيت، عدم النذاد و لذت بردن از زندگي و از همه مهمتر ناهدفمند بودن زندگي ميباشد. و انسان معاصر حتي همانند قهرمانان قرون هجدهم و نوزدهم غرب وارد صحنههاي اجتماعي نميشوند زيرا كه مقاومت و پايداري، حرفه افراد خاص شده است. و برآيند متمايل به صفر ميباشد. چون اگر ما ادبيّات پايداري ملّتها را بر سه قسم تقسيم كنيم:
1- پايداري ملّت بر غيرت ديني و فرهنگ اسلامي
2- پايداري ملّت بر فرهنگ ملي خويش
3- پايداري ملّت بر غيرت ديني و ملّي خويش
در آن صورت برآيند آنها سه چيز خواهد شد:
1- يا بر آيند متمايل به پايداري ملّي
2_ يا برآيند متمايل به پايداري اسلامي
3- برآيند متمايل به صفر.
با توجّه به نكات فوق ميتوان گفت كه علاوه بر، برآيند متمايل به صفر در برخي موارد برآيند ادبيّات متمايل به پايداري ملّي در مقابل ادبيّات پايداري اسلامي قرار ميگيرد و بعنوان «دگر» ادبيّات پايداري امام كه همان ادبيّات پايداري اسلامي است؛ ظهور ميكند.
وقتي كه ادبيّات زندگي دنياي جديد، ادبيّاتي حساب شده، سرد، محافظه كارانه باشد، ادبيّات پايداري آن نيز با شاخصههاي چون، پيشي گرفتن كميّت بر كيفيت، نفي ارزشهاي معنوي و الهي، تجاري و حرفهاي، شهواني، دنيايي، سرگرم كننده شناخته خواهد شد. ادبيّاتي كه آدمي در آن موجودي است آزاد و كسي كه به حيات اخروي خويش نميانديشد بلكه فقط، فقط بر زندگي دنيوي و زميني فكر ميكند و براي آن تلاش ميكنند و براي آن ميجنگد و براي آن ميميرد. امّا راز ادبيّات پايداري امام خميني عاشقي است و درد آشنايي در مسير زندگي خداوند سبحان، ادبيّات پايداري ايشان، حامل آرمانهاي ايماني (ملّي در سايه ايمان) جامعه او است وآينه تمام قد براي نماياندن آرزوها و عواطف و پايداري ملّتش است. اين ادبيّات با ادبيّات مادي مسلكانه همانگونه كه گفته شد بسيار متفاوت ميباشد؛ كه اين تفاوت در مبحث مباني و مؤلّفههاي ادبيّات پايداري روشنتر خواهد شد.
2- مباني ادبيّات پايداري امام
پيشتر در بخش «دگر» ادبيّات پايداري امام خميني، گفته شد كه آنجايي كه مكتبي خواست خويش را اثبات كند ناگزير ديگري را نفي ميكند همانگونه كه قولوا لا اله الا الله تفلحوا، ما سوي الله را نفي ميكند و الله را اثبات مينمايد. بر اين مبنا ميتوان گفت كه با ظهور اسلام؛ قرآن خود به نحوي اساس ادبيّات قيامها و مقاومتها ميشود، آنهم در مقابل «دگرش» با عناويني چون مشركان، كفار، منافقين و ... و بر اين معيار، مسير خود را از ديگران تمييز ميدهد و رهبران قيامهاي ديني آمدند تا براساس آن مباني در مقابل دگرشان فائق آيند كه از آن جمله رهبران قيامهاي ديني، امام خميني ميباشد، ايشان آمد تا ادبيّات پايداري اسلام را كه به فراموشي سپرده شده بود احياء نمايد، چرا كه در هر دوره تاريخي ادبيّاتي ظهور ميكند كه حاصل آن بيداري ملّتي است و امام خميني در عصري كه دين يا افيون جامعه ناميده ميشد و يا در حوزه خصوصي جاي گرفته بود، ادبيّاتي پديد آورد كه بواسطه آن اسلام احياء گرديد. امام خميني حقيقتی را براي انسان مسلمان عصر خود باز گفت كه باعث شد خوانشها و قرائتهاي ديگر را كه ميرفت اسلام را در حوزه خصوصي جاي دهد را به كناري زد و با خوانش جديدي، علوم تحت انقياد حوزه و ادبيّات حوزوي را شكاند ادبيّات حوزوي كه هرگونه قيام و مقاومتي را در برابر شاه و طاغوت تحريم ميكرد. و بجاي آن ادبيّات قيام و پايداري اسلام سياسي را جايگزين كرد. امّا همانگونه كه حقيقت اسلام پس از رحلت پيامبر در ظاهر مستور ماند اين احتمال هم وجود داشت كه بعد از امام خميني هم اين حقيقت بازيافته توسط ايشان، هم مستور شود امّا بخاطر بيداري مردم و رهبر چنين اتفاق نيفتاد و انشاءالله نخواهد افتاد، زيرا كه ملّت اسلامي ايران نه اينكه خود مشكل و درد رهبرشان نشدند، بلكه پايداري رهبر و مردم همسو گرديد، نه همانند دوران علي(ع) كه ملّت؛ مشكل و درد آن رهبر همام بودند، همانگونه كه خودش ميگويند:« بكم اداوي و انتم دائي»، اينكه من در پي آنم كه دردهاي جامعه را به وسيله شما درمان كنم در حالي كه شما خود درد من هستيد.
امام خميني كه آمد، با زبان قرآن همة طاغوتيان، و آناني كه محرم راز طاغوتيان و هم آوازشان بودند را نفي كرد و ادبيّاتي را ايجاد و توسعه بخشيد كه به واسطه آن طلسم طاغوتيان شكسته شد و مردم به الله و خداوند سبحان خوانده شدند و بر آن اساس نهضت اسلامي خود را تابحال برپا و پويا نگه داشتند، چنين ادبيّاتي با اندك توجّهي به آثار و گفتار امام خميني، بخوبي برجسته و نمايان ميگردد. لذا ميبينيم كه واژههاي استقامت، پايداري، مقاومت و ايستادگي در لسان و ادبيّات امام بارها و بارها بكار رفته است. مثلاً در صحيفه امام، واژه «استقامت» در مجموع 43 مرتبه آمده است و واژه« پايداري» مجموعاً 16 مرتبه و واژه« ايستادگي» مجموعاً 33 مرتبه ذكر شدهاند.4 امّا سئوالي كه هنوز باقي است اين ميباشد كه بر چه اساس امام خميني مردم را به استقامت فرا ميخواند و يا خود بر چه مبنايي به مقاومت و پايداري تن ميداد و چرا؟! مباني ادبيّات پايداري امام چه بود؟ مباني ادبيّات پايداري امام خميني را ميتوان در دو مبنا و اصل زير خلاصه كرد.
عقل اقتضا ميكند كه پس از قيامها و جهت تحصيل پيروزي بايد استقامت كرد.
دستور الهي است كه پس از قيامها پايداري و استقامت بايد كرد.
الف- مبناي عقلي امام در ادبيّات پايداري
امام خميني معتقد است چون احكام اسلامي اعم از قوانين اقتصادي، سياسي و حقوقي، تا روز قيامت باقي و لازمالاجرا است و اين بقاء و دوام هميشگي احكام اسلامي، امكانپذير نيست مگر با ايجاد حكومت اسلامي بنابراين ميتوان گفت كه لزوم حكومت به منظور بسط عدالت و تعليم و تربيت و حفظ نظام جامعه و رفع ظلم و حراست مرزهاي كشور و جلوگيري از تجاوز بيگانگان، از بديهي ترين امور است بنابراين؛ قيام و مقاومت جهت حفظ مرزهاي كشور اسلامي و جلوگيري از تسلط تجاوزگران بر آن، عقلاً و شرعاً واجب است و اين بديهيترين نيازهاي مسلمانان است (شؤون و اختيارات ولي فقيه/23 و 24) و اين مهم تحقق نميگردد مگر اينكه ملّت خودشان بخواهند.
امام خميني كه در مكتب اختيار ادبيّات پايدارياش را تبليغ ميكند با استشهاد به آيۀ« ان الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما با نفسهم »(رعد، 11) تغيير نظام حاكم بر يك ملّت را، در گرو فرهنگ و روحيّه حاكم بر آن ملّت ميداند و ميگويند كه خداوند سرنوشت ملّتي را تغيير نميدهد، مگر اين كه ملّت خودشان را تغيير بدهند. اگر ملّتي روحيه شهادت طلبي، فداكاري، جانفشاني در راه هدف و آمادگي براي جلوگيري از ظلم و ستم داشت و سلطه بيگانه را ماية ذلّت و ننگ براي خويش دانست، اين ملّت سرنوشتش تغيير كرده و نظام حاكم بر او هم تغييري ميكند و اگر ملّتي بيتفاوت باشد، روحيه انظلام و ذلّتپذيري پيدا كرده سرنوشت او هم محكوم به اين است كه تحت سلطه ظالم قرار گيرد. (صحيفه نور/ ج 9/ 208 – 206).
بنابراين ملّتي كه تحوّل روحي پيدا كرده و درصدد دفع انظلام و ذلّت ميباشد نميتواند به پيروزي برسد مگر اينكه به وحدت و همبستگي و همدلي و ... رسيده و در اين راه پايدار باشد. امام خميني در ادبيّاتش به اين مهم توجّه داشته لذا مي گويند اگر ما دست به دست هم ندهيم، همهمان باهم نباشيم، زمينمان خواهند زد، مجلس را زمين ميزنند، دولت را زمين ميزنند، ... همه زمين ميخورند، پس عقل اقتضاء ميكند كه ما الان مشكلات را تحمل كنيم. (صحيفه امام، ج 18/245)
ب- دستور الهي حكم ميكند كه استقامت كنيد.
اينكه استقامت چيست؟ و چرا و بر چه اساس امام خميني، مردم را بعد از قيام دعوت به استقامت ميكند؟ اين است كه؛ اين مطلب را علاوه بر امر بديهي و عقلي دانستن يك دستور الهي ميبيند و ميگويند: « استقامت معنايش اين است كه اگر گرفتاريهايي پيدا شد در جهاد، اگر در جنگهايي كه پيش ميآيد براي يك ملّتي كه ميخواهد شرافتمندانه باشد، در مشكلات سستي نكنند، اين امر خدا است، خداي تبارك و تعالي كه دفاع را بر همه مسلمين واجب كرده است. ... همان كه امر فرموده است كه دفاع كنيد، به ملّتها امر فرموده است كه پايدار باشيد و استقامت كنيد (صحيفه امام/ج13/464) امام خميني استدلال ميكند كه حضور انسانها در قيامها و مقاومت امري از پيش ساخته خود انسان نيست بلكه خداوند سبحان و اسلام از ما ميخواهد كه در مقابل كفر و زندقه در مقابل ستم و ستمكاران ايستادگي كنيم. لذا ميگويند:
«... چه بسا افرادي كه ابتدائاً در يك امري وارد ميشوند لكن بعضي مشكلات وقتي پيش آمد نميتوانند خودار باشند، نميتوانند استقامت كنند... تعليمي كه خداي تبارك و تعالي به مسلمين داده است اين است كه بايد در مأموريتهاي خودتان استقامت داشته باشيد». (صحيفۀ امام، ج 13/ 463) دستور الهي است كه «وا ستقم كما امرت»، استقامت داشته باش در آن اموري كه مأموري، اسلام ميخواهد كه در مقابل کفر و زندقه و در مقابل ستم و ستمكاران ايستادگي بكنيد. (صحيفۀ امام ، ج 16/75).
براي دستيابي به مباني پايداري در ادبيّات امام خميني و يا تشريح بيشتر آن، و وجه تمايز اين مباني با مباني ديگر در ادبيّات پايداري مطرح در جوامع بهتر ديده شد كه به پاسخ سؤال، پايداري براي چه؟ و براي چه كسي؟ بپردازيم. پاسخ اين متن را حضرت علي(ع) اينگونه بيان ميكند كه حكايتگر نفي ادبيّات پايداري مسلك ماديگرايانه و صرفاً دنيوي ميباشد آنجايي كه حضرتش ميفرمايد:5
«خداوندا، تو خود ميداني كه حركتها، جنبشها، قيامها، اعتراض، جنگيدن ها و مقاومتهاي ما، رقابت در كسب قدرت دنيوي نبوده براي تحصيل قدرت براي يك فرد نبود، به عنوان جاهطلبي نبود، براي جمعآوري مال و منال دنيا و براي زيادهطلبي در مال و منال دنيا نبوده و نيست، پس هدف چيست؟ ميافزايد: راز پايداري ما در اين است كه ميخواهيم نشانهها و پرچمهاي اسلام و هدايت و رستگاري كه بر زمين افتاده و رهروان راه را پيدا نميكنند، اسلام فراموش شده را بازگردانيم و آمدهايم كه زندگي مردمان را اصلاح كنيم، آمدهايم مظلومان از شر ظالمان نجات پيدا كنند، آمدهايم كه مقررات اسلامي اجرا شود». (نهج البلاغه/كلام 131) حضرت به ما فهماند كه قيامها و پايداري ميتواند براي كسب قدرت دنيوي ، تحصيل قدرت ، جاه طلبي، مال و منال دنيوي ،زياده طلبي و براي زنده نگاه داشتن دين الهي و تحقق و اجراي آن باشد.
خلاصه اينكه، قيامها و مقاومت يا براي خدا و به امر خداست (بدستور الهي و براي او و جهت تحقق امر او) و يا براي خود و به امر اميال نفساني خود يا جامعه ميباشد. و مباني اين دو نوع قيام و مقاومت (قيام و مقاومت دنيوي و قيام و مقاومت الهي) باهم افتراق اساسي دارند، ادبيّات پايداري امام خميني كه از تصويرگريهاي قرآن و اهل بيت(ع) الگو ميگيرد و از واژهها و تركيبهاي ادبي قرآن بهره ميبرد در تمامي قلمروهاي ادب پايداري وحي محور است و بعبارتي ديگر؛ ثقلين محور، ادبيّات پايداري ايشان بريده از اسلام نيست بلكه بن مايههاي قرآني دارد و در پرتو قرآن و سنت رخ مينمايد. امام خميني با اين مباني درصدد ديني كردن ادبيّات پايداري و حضور دين در عرصۀ اجتماع ميباشد. و ادبيّات پايداريش با خدا و دستورات الهي (فاستقم كما امرت) آغاز ميشود تا به خلق ميرسد، اين ادبيّات پايداري دايرهاش بسيار متوّسع بوده كه آرمانهاي ملّي و ايماني جامعه را دربر ميگيرد و بعبارتي؛ همۀ آرمانها را جهت ميبخشد و با محتوايي الهي در جامعه ظهور و تجلي پيدا ميكند، برهمين مبنا است كه امام خميني ميگويند:« بزرگان اسلام ما، در راه حفظ اسلام و احكام قرآن كريم كشته شدند، زندان رفتند، فداكاريها كردند تا توانستند اسلام را تا به امروز حفظ كنند و به دست ما برسانند امروزه وظيفه ماست كه در برابر خطراتي كه متوجّه اسلام و مسلمين ميباشد، براي تحمل هرگونه ناملايماتي آماده باشيم تا بتوانيم دست خائنين به اسلام را قطع نمائيم و جلو اغراض و مطامع آنان را بگيريم و در اين راه هركس به وظيفه خود عمل كند و در امر وظيفه كوتاهي نكند». (صحيفۀامام/ج1/166) اما ادبيّات پايداري مادي مسلكانه شرق و غرب كه حاوي اين مباني نيست پايداري را در شعاع حيات مادي انسان و نهايتاً حامل آرمانهاي ملي خود گنجانده است.
نمودار يك: مباني ادبيّات پايداري امام خميني
اقتضای عقل انسانی
دستورات الهی
(قرآن و سنّت)
ادبیّات پایداری برنامه هفتگی
ادبیّات پایداری اقتضای عقل انسانی+ ثقلین محوری
نمودار دو: مبانی ادبیّات پایداری مادی مسلکانه (یا «دگر» ادبیّات امام خمینی)
ادبیّات پایداری
عقل آیینی
(عقل معاش)
ادبیّات پایداری کنش عقلانی معطوف به هدف (عقل آیینی)
3- مؤلفه هاي ادبيّات پايداري امام
چون امام خميني بر اين باور است كه:« ملّتي كه بخواهد شرافت خودش را حفظ كند، اسلام را كه مبدأ همه شرافتها است بخواهد حفظ كند، اين ملّت بايد علاوه بر جهاد، استفامت در جهاد داشته باشد». (صحيفه امام/ج13/463) بنابراين ميتوانيم اين سؤال را مطرح نمائيم كه مؤلّفههاي استفامت و ادبيّات مقاومت و پايداري امام خميني چه ميباشد؟ و جهت استقامت در قيام و نهضتهاي ديني چه چيزهاي را بايد شناخت و چه چيزهاي را طرد و نفي و چه چيزهاي را بايد اخذ نمود؟ تا به آن شرافت رسيد.
با جستجويي در آثار امام بطور فهرستوار ميتوان گفت كه مؤلّفههاي ادبيّات پايداري ايشان عبارتنداز: 1- خداباوري 2- خودباوري 3- وحدت كلمه 4- تحمل نهمتها و اهانتها 5- اجتناب از دنيا زدگي 6- هوشياري 7- بيداري 8- همراهي مردم با رهبر 9- ايجاد و تداوم تحوّل روحي يا زنده نگه داشتن روح ايمان (تحوّل روحي) 10- نترسي و نهراسيدن 11- الگو داشتن 12- پر اهميت تلقي كردن شكستهاي خرد و ...
همانگونه كه گفته آمد، چون قيامها و نهضتها بدون استقامت و مقاومت پوچ و بيمعنا و نامقصد ميباشند بنابراين «دراين دنيا كساني كه براي شرافت خود شان و اهل ملّتشان، براي شرافت اسلام، اموري را انجام ميدهند، كارهايي را انجام ميدهند اگر در دنبالش استقامت داشته باشند پاپرجا باشند، آنها را حوادث نلرزاند اينها به مقاصد ميرسند براي اينكه استقامت يك امر مهمي و مشكلي است». (صحيفۀ امام ج 13/463) و لوازمات و مقدّمات خاص خود را دارد كه در ادامه به برخي از آن مؤلّفههاي ادبيّات پايداري از نگاه امام استشهاد ميگردد.
خداباوري
امام خميني بر اين باور است كه در ادبيّات پايداري، رمز پايداري عاشقي، آنهم در مسير بندگي خداوند سبحان و درد آشنايي در راه او است و رسيدن به اين بينش و رشد بالندگي كه حركتها و قيامها و استمرار در آن بخاطر خدا باشد نه بخاطر كسب جاه و مقام، و مباني ايستادگي جوانان ما و ملّت ما هم به خاطر ايمان به خدا، ايمان به مبادي اسلامي بود كه پيروز شان كرد زيرا با ايمان قوي ميتوان در مقابل قدرت مادي و توطئههاي آنها ايستادگي كرد و در جهاد اكبر و اصغر پيروز شد همانگونه كه امام خميني ميگويند: «خداوندا تو ميداني مردم ما مشكلات را به جان و دل خريدهاند واز هيچ چيزي غير تو ترس و بيم ندارند و تمام زجرها و دردها را تحمل ميكنند، همة پيروزيها را از آن تو و به عنايت تو ميدانند پس ما را به عنايت دوبارة خود همراهي نما و دلهاي ملّت ما را به نصر و پيروزي خود اميدوارتر ساز و توان صبر و استقامت ما در تحمل سختيها و مشكلات افزون نما و نعمت رضايت در شكست و پيروزي را به ما ارزاني فرما» (صحيفۀامام ج 20/347) ايشان كه رمز پايداري را اتّكاء به خدا و نفي رفاهزدگي و مصرف گرايي دانسته در جاي ديگر ميافزايد:« سفارش ميكنم كه به خدا متّكي باشيد و براي هميشه زير بار شرق و غرب نرويد، مردم بايد تصميم خود را بگيرند، يا رفاه و مصرف گرايي و يا تحمل سختي و استقلال». (صحيفۀ امام ج 21/233) يك كشوري كه براي خدا قيام كرده است، براي خدا اهم پايدار ميماند و براي خدا هم ادامه ميدهد (صحيفۀ امام ج 13/124).
خودباوري
ادبيّات پايداري امام در دل خود، بذر خود باوري را كاشته و رشد و نموش ميدهد كه نشانهاش اين است كه مردم چنين جامعهاي بايد براي خود شخصيّت و هويّتي قائل باشند و به خود شان باور داشته باشند و نبايد كعبه آمال و آرزوهاي خود را در ديگران بيابند و خود را كاملاً منحل در غير كنند، اين ادبيّات حكايتگر اين مطلب است كه ما جامعهاي بوديم كه شخصيّتي براي خود قائل نبوديم و مملكت خود را به اسامي اروپايي يا غربي تزئين كرده بوديم، وجودي شده بوديم و طوري بار آمده بوديم كه اگر بخواهيم يك چيزي بشويم بايد از آنها ميخواستيم و از آنها الگو ميگرفتيم در چنين فضايي ادبيّات امام خميني رشد كرد ادبيّاتي كه همة آن افكار را دور ريخت و خودش را باور نمود، و «جوانان موفق شدند كه اين باور غلطي را كه در كشور ما معروف بود اين باور غلط را بشكنند (صحيفۀ امام ج 16/63) و ملّت ايران به خود باوري و خود اتكايي رسيد بدين معنا كه ما ميتوانيم مسائل و مشكلاتمان را خودمان حل كنيم و تا زماني كه اين تحوّل وجود دارد ادبيّات پايداري دچار مشكل نخواهد بود. امام در اين باره ميفرمايد:« عمده اين است كه ما ذهن اين جوانان و حتي پيرها و روشنفكرنماها را آماده كنيم كه ما خودمان، آدم هستيم و اينطور نيست كه در همه چيز دستمان را پيش ديگران دراز كنيم». (جوانان از ديدگاه امام خميني/91)
و در جاي ديگر ميفرمايند: «شما چنانچه باورتان آمده باشد كه نميتوانيد صنعت درست بكنيد و نميتوانيد صنايع بزرگ و كوچك و چيزهايي كه احتياج به غرب بوده است خودتان آنها را درست بكنيد، و نميتوانيد كه انجام بدهيد، اوّل بايد خودتان را درست كنيد، اولاً بايد باورتان بيايد كه ما انسانيم، ما هم قدرت تفكر داريم، ... اگر اين باور براي شما پيدا شد موفق خواهيد بود». (صحيفۀ امام ج 14/307)
پر اهميّت تلقي كردن شكست هاي خرد
امام خميني استقامت و پايداري را منظوم هاي و اركانيك و بهم پيوسته ميبيند و معتقد است كه اگر در روند مقاومت در جائي كم گذاشته شود اگر چه جزئي باشد باعث شكست خواهد شد. لذا ميگويد: اگر بخواهيد كه استقامت كنيد پايداري كنيد بايد مجريان امور در هر جا كه هستند، ... اينها اشخاصي باشند كه اسلامي باشند و متعهّد به اسلام باشند و بدانند كه اگر چنانچه ما در يك جايي از اين جاها رو به شكست برويم، كم كم اين سرايت ميكند شكست در جاهاي ديگر و خداي نخواسته يك وقت ميبيند كه كشور به هم ريخته شده است. (صحيفۀ امام ج 18/ 435)
بنابراين بايد مجريان هم به قوانين خوب عمل كنند و نقض قانون نكنند هر چند آن خلاف، خلاف بسيار اندك و جزيي باشد... اگر بخواهيد استقامت كنيد و پايداري كنيد، بايد مجريان امور در هر جا كه هستند اشخاصي باشند اسلامي و متعهّد به اسلام. (صحيفۀ امام ج 18/ 435) چون نتيجه بد عمل كردن، ناراضي كردن مردم را به دنبال خواهد داشت و ناراضي شدن هم مقدّمه گسست و فاصله گرفتن از اصل قيام و نهضت خواهد شد.
بيداري
اگر اقدامات رهبر، منطقي، قانونمند، حكيمانه هم باشد و بعبارتي در اوج بيداری باشد ولي ملّت، مؤلّفههاي چون بيداري، هوشياري، نترسي را نداشته باشند، آن نهضت دچار مشكل خواهد شد. بنابراين لازمه قيام و مقاومت، بيداري و استمرار آن در طول زندگي خواهد بود. اين مؤلّفة ادبيّات پايداري يكي از آن موارد بسيار مهمي است كه دشمنان خواستهاند كه مغفول باشد «در طول تاريخ، در اين سدههاي آخر كوشش شده كه ملّتهاي جهان سوم خواب باشند، غافل باشند و توجّهشان به شخصيّت خودشان نباشد و شخصيّت خودشان را اصلاً وابسته به غير بدانند (صحيفۀ امام ج 13/ 283) ولي اگر ما بيدار بشويم و نگذاريم كه اينهايي كه در خارج هستند، آن برنامههايي كه ديكته شده است و به آنها داده شده است پياده شود و ... و اگر در مقابل آنها ايستادگي كنيم پيروز خواهيم بود (صحيفۀ امام ج 13/164) بر اين اساس است كه امام خميني به ملّتها هشدار ميدهد كه اگر قيامها با بيداري همراه و عجين باشد پيروز خواهد شد لذا ميگويد «بيدار بشويد، برخيزيد و در مقابل ابر قدرتها بايستيد كه اگر ايستاديد اينها هيچ كاري را نميتوانند بكنند. (صحيفۀ امام ج 16/38)
ايجاد تحوّل روحي و زنده نگه داشتن روح ايمان
ملّتي كه زندگي شرافتمندانه و هدفمند برايشان فرهنگ گردد و زندگي شرافتمندانه بر زندگي ننگين و بردگي اجانب ولو با مشكلات ترجيح داده شود آن ملّت به يك تحوّل روحي رسيده است كه براساس آن خيلي از سختيها و تلخيها براي او راحت و شيريني خواهد بود. و اين تحوّل براي ملّت ايران پيدا شد كه در ادبيّات پايداري امام خميني(ره) بارها، بارها با آن مواجه ميشويم. تحوّلي كه در ملّت ايران ايجاد شد، همان هجرت به سوي حق بوده، هجرت از خود به خدا بود، يعني؛ پشت به انانيّت خود كردن و روي به رحمت الهي آوردن، اگر اين نيروي خدايي را ملّت حفظ كند، موفق و پيروز خواهد بود. امام خميني در اينباره ميفرمايند: «خداوند به ما تفضل و ترحم كرد و اين تحوّل حاصل شد و تا اين مطلب هست، اين تحوّل هست از هيچ چيز نترسيد». (جوانان از ديدگاه امام خميني/6) و در جاي ديگر هم بر تداوم اين تحوّل روحي تأكيد كرده و گفتهاند:
«قيام شما براي خدا بود، همه فرياد زديد كه ما «جمهوري اسلامي» ميخواهيم براي احكام اسلام قيام كرديد امر اوّل را كه فرمودهاند قيام كنيد، براي خدا اطاعت كرديد، باقي مانده است. امر دوم؛ استقامت، استقامت كنيد، اين قيام را حفظ كنيد، اين تحوّل روحي كه براي شما ملّت حاصل شده است حفظ كنيد، استقامت كنيد، تا پيروز شويد. (صحيفه ج 7/493)
هوشياري
خداوند سبحان به پيامبر عظيمالشان در چندين جا «خذوا حذركم» (نساء/71) و «ليجدوا فيكم غلظة» (توبه /213) و« ترهبون به عدوت الله و عدوكم» (انفال/60) توصيه به هوشياري و اخذ تدبير كرده زيرا بايد بدانيم كه هرگز دشمنان اسلام، دلشان به حال اسلام و مسلمين نميسوزد و هميشه براي رسيدن به منافع خود و جلب اعتماد ما از هيچ تلاشي دريغ نميورزند، و ادبيّات امام خميني كه برگرفته از ادبيّات قرآني است، ملّت را به اين امر سفارش ميكند و ميفرمايند:« ملّت اسلامي اگر هوشيار باشد و اگر توجّه به مسائل داشته باشد، ميتواند در مقابل همه قدرتها بايستيد و ميتواند منحرفين را به جاي خودشان بنشاند و ميتواند اداره كشور را بهتر از زمانهايي كه ظلم و ستم بر اين كشور احاطه داشت بكند». (صحيفه ج 16/75) و در جاي ديگر ميافزايند: «مردم عزيز زير فشار چرخهاي زندگي و اقتصادي همانگونه تا به حال براي خدا و دين او مقاومت كردهاند، بعد از اين نيز با تمام توان استقامت ميكنند واِلا همه زحمات اين ساليان پر درد و اضطراب و افتخار از بين خواهد رفت، هوشياري مردم در وضع فعلي يكي از عوامل پيروزي آنان بر باطل است». (صحيفۀ امام ج 21/233)
الگو داشتن
در نگاه امام، انقلاب اسلامي، انقلابي است كه به دست مردم صورت گرفته، بنابراين مردم بايد آن را به آخر برسانند، البته تذكر ميدهند كه چون عمل انقلابي ما بزرگ بوده پس مشكلات بزرگي هم خواهيم داشت زيرا كه؛ هرچه عمل بزرگ باشد، دشمن بيشتر و بزرگتر خواهد بود. لذا براي پايداري در مقابل اين دشمنان بزرگ نيازمند به الگوگيري از مردان بزرگي هستيم كه در قيامهايشان تا آخر پايدار ماندند چون اين الگوها به انسان اطمينان نفس و اعتماد نفس ميدهد. امام در اينباره ميگويد:
«ملّت عزيز بدانند كه استقامت آنچنان اهميت ويژه دارد كه از پيامبر اسلام(ص) منقول است كه فرموده است:« تو و پيروانت استقامت كن، ما و شما كه افتخار پيروي آن حضرت و ادعاي آن را داريم بايد در حفظ دين مقدّس و اسلام عزيز و جمهوري اسلامي استقامت كنيم و مشكلات را با استقبال استقامت انقلابي رفع نمائيم». (صحيفۀ امام ج 16/49) و در جاي ديگر ميگويد كه «پيامبر يك بشر است، امّا ميبينيد وظيفه دارد، يعني بشري است كه خدا براي او وظيفة تعيين كرده است دين اسلام را فرستاده است و به او امر كرده است كه بايد استقامت كني، فاستقم كما امرت و من تاب معك». (صحيفۀ امام ج 16/300) همچنين تأكيد ميكنند كه «قوي باشيد برومند باشيد و از هياهوي دنيا هيچ وقت به خودتان هراس راه ندهيد، اين مسائل در صدر اسلام هم بوده است اين هياهوها و بساطي كه مخالفين اسلام در صدر اسلام راه ميانداختند در زمان خود پيامبر(ص) و بعدها هميشه بوده است لكن خداوند امر فرموده است كه ما مستقيم باشيم، استقامت كنيم، اگر چنانچه استقامت كنيم مؤيد تائيدات الهي هستيم» (صحيفۀ امام ج 18/439)
امام خميني در مناسبتهاي مختلف مردم را به اين مهم توجّه ميدهند كه بايد از پيامبر اكرم(ص) و ائمه هدي كه در طول مدّتشان يا با كفار در جنگ بودند و يا در حبس بودند، سرمشق بگيرند و به آنها اقتدا كنند، بنابراين اگر قيام با سختي و مشقتهاي همراه شد، نهراسيم و همانند ائمه عمل كنيم زيرا ما حق هستيم و حق بر باطل پيروز خواهد شد. و با توجّه به اين مطلب ميگويند «مردم انقلاب كردند بايد پاي زحماتش هم بنشينند، مردم پيامبران را، پيامبر اسلام را و ابراهيم(ع) را در نظر بگيرند ببينند كه با آنها چه مخالفتها شده ولي دست از هدفشان نكشيدند اگر ما مسلمانيم بايد دنباله روي آنها باشيم، دنباله روي از آنان كه فقط روزه و نماز و مسجد نيست، دنباله روي از آنان مبارزه براي حفظ اساس اسلام است بايد براي حفظ اساس اسلام تا آخر ايستاد و پيشروي كرد». (صحيفۀ امام ج 19/56)
نترسي و نهراسيدن از دشمن
وقتي قيامي، جهت احقاق حق و امحاي باطل صورت گرفت، لوازمات خاص خود را دارد يعني؛ سختيها و مرارتها خواهد داشت و سختي در زندگي باعث ميگردد كه انسان دچار مشكلات عديدهاي بشود و انسان نميتواند بر اين سختيها غلبه كند، مگر اينكه از ناملايمات نترسد و اميد به خداوند سبحان داشته باشد. و بعد از تصميم، هيچ به خود تزلزل و سستي راه ندهد. براي اينكه چنانچه انسان تصميمي به يك امري گرفت ولي متزلزل باشد در اينكه آيا ميتواند اين كار را تا آنجا كه ميخواهد و آرزو دارد عمل كند، تصميمگيري با اين تزلزل نميتواند كار را درست انجام بدهد. بلكه بايد همانطور كه تصميم گرفته است، جازم باشد. زيرا همين نترسي و جازميت و تصميم او را به پيروزي خواهد رساند. (صحيفه امام ج 14/60)
امام خميني در اينباره ميگويند: «پيامبر اكرم(ص) و ائمه هداي عليهمالسلام در چه غربتهايي براي احقاق حق و امحاي باطل، استقامت و ايستادگي نمودند و از تهمتها و اهانتها و زخم زبانيهاي ابولهب، ابوجهلها و ابوسفيانها نهراسيدند و در عين حال شديدترين محاصرههاي اقتصادي در شعب ابي طالب، به راه خود ادامه دادهاند و تسليم نشدند، پس با تحمل هجرتها و مرارتها در مسير دعوت حق و ابلاغ پيام خدا و حضور در جنگهاي پياپي و نابرابر و مبارزه با هزاران توطئه و كارشكنيها به هدايت و رشد همت گماشتهاند». (صحيفۀ امام ج 20/346)
موانع ادبيّات پايداري
الف: تلاش دشمن جهت براندازی
در طول نوشتار گفته شد كه ادبيّات پايداري همزاد و همراه ادبيّات اعتراض پرخاشگري و يا ادبيّات قيام ميباشد و ادبيّات قيام كه نافي و مستحيل كننده ارزشهايي و موجد ارزشها و نظام مطلوبي است بطور طبيعي طرفداران ارزش مستحيل شده در مقابل ادبيّات قيام موجود قرار ميگيرند و تمامي سعي و تلاششان را جهت به چالش كشاندن ادبيّات جديد مينمايند. لذا ادبيّات قيام و مقاومت كه توسط پيشروان فكري و مردم رشد يافته در مسير راه دچار مشكلاتي خواهد شد. يعني عواملي كه موجب ظهور قيام و مقاومت در آحاد مردم گرديده بود. - عواملي چون، هجوم بيگانگان و تجاوز آنان به مرزهاي فكري و جغرافيايي (استعمار) و تمركز قوا در وجود يك سلطان و گسترش ظلم و خود راي (استبداد) و وابستگي حكام به قدرتهاي خارجي و ... - آن عوامل؛ معنا و مفهوم خود را از دست ميدهند ،لذا سستي و رخوتي در بين مردم ايجاد ميكنند.
انقلاب اسلامي كه يكي از بزرگترين قيامهاي ديني بويژه در ميان شيعيان به رهبري امام خميني(ره) و بعنوان يكي از مهمترين حادثه قرن بيستم به شمار ميرود اين انقلاب با آن عظمت و بزرگي كه هم استبداد و هم استعمار را نفي ميكرد، بطور طبيعي دشمنان بزرگي را به همراه دارد زيرا ويژگيهاي ضد استبدادي و ضد استعماري انقلاب اسلامي، عرصه را، از هرگونه سوء استفاده بيگانگان از اموال اين ملّت را سد كرد با اين وجود دشمن با تمام قواي تلاش خواهد كرد كه اين موانع را از جلوي راه خود با هر وسيلهاي كه شده است بردارند. در اين مورد امام خميني بارها و بارها به ملّت هشدار دادند و گفتهاند كه:« ما امروز دشمنهاي زيادي داريم و همه جا اين دشمنها هستند. شما آن سيلي كه به ابر قدرتها زديد در طول تاريخ كسي نزده است، متوّقع نباشيد كه آنها بنشينند و تماشاچي باشند، آنها مشغول فعاليت هستند، بتوانند با قواي نظامي به ما حمله ميكنند بتوانند با تبليغات سوء در داخل كشورمان به ما حمله ميكنند». (صحيفۀ امام ج 14/49) امام خميني در جاي ديگر از عمق ِخطرِ نظام ارزشي متحيل شده پرده، برداشته و ميگويند:« امروزه روزي است كه قدرتهاي بزرگ با توطئههاي داخل و خارج ميخواهند اين نهضت را به كل به هم بزنند و اسلام كه الان از آن ضربه ديدند، زيرپا بگذارند و ريشههاي آن را قطع كنند». (صحيفۀ امام ج 12/ 231) و براي اينكه چنين چيزي براي اين نهضت اسلامي اتفاق نيفتد، آنچه كه لازم است استقامت و پايداري ملّت ايران و رهبران و پيشروان فكري آن ميباشد كه اگر چنين چيزي صورت نگيرد، انقلاب اسلامي هدر خواهد رفت لذا شرط بقاء نهضت اسلامي تنها و تنها پايداري و استقامت رهبران و ملّت ميباشد.
تا اينجا گفته آمد كه علل دشمني با ادبيّات پايداري امام يا بخاطر گسترش اسلام ناب محمدي در دنيا و به خطر افتادن منافع استعمارگران و يا بدليل نفي سلطه سياسي، اقتصادي، نظامي ، فرهنگي و نفي طاغوت بوده است لذا اهدافي را كه دشمنان ادبيّات پايداري امام يا دگر «ادبيّات پايداري امام در سردارند عبارتند از: 1- تضعيف و تخريب باورهاي ديني يا هويت ديني نظام اسلامي 2- تضعيف اركان نظام اسلامي 3- القاي ناكارآمدي ديني 4- تفكيك دين از سياست 5- و در نهايت شكست و نابودي اسلام و نظام اسلامي است كه براي دستيابي به اين اهداف، شيوههايي را طراحي كردهاند شيوههاي چون 1- تحقير فرهنگ اسلامي از راه القاي خود باختگي، ترويج اسلام امريكايي، محو آثار ديانت و ضربهزدن به اسلام به نام اسلام 2- استفاده از روشهاي گوناگون تبليغي (تبليغات و جنگ رواني) جنگ رواني، شايعه سازي فريب و تحقير، بهانه جوئي، اشكال تراشي و ايرادگيري، شخصيّت سازي (ممكن است روي يك نفر 15 سال كار كنند بعناوين مختلف، ملّي يا مذهبي كه يك روزي براي آنها كار كند (صحيفه نور ج 9/64). القاي راحت طلبي، جريان سازي، نشراكاذيب 3- ترويج آزادي وارداتي (تبليغ و ترويج فساد و فحشا) 4- نفوذ در ارگانها و مراكز علمي و سياسي 5- تفرقه افكني 6- ايجاد ناامني و هرج و مرج 7- سوء استفاده از ابزارهاي فرهنگي، هر يك از اين روشهاي هفتگانه ميتواند موانعي براي ادبيّات پايداري باشد و در نهايت باعث شكست قيام گردد كه امام خميني به برخي از اين شيوههاي دشمن پرداخته و در جاي جاي گفتار و سخنان و سيره عملي خود؛ ملّت را به اين مهم هشدار داده و توصيههايي نمودهاند. كه بعنوان نمونه ميتوان به اين گفتار ايشان توجّه نمود: اين طبيعي افكار فاسد بشر است كه بايد به هر وسيله خار راه را از سرراه برداشت و يك وظيفه بزرگ علاوه بر وسائل نظامي و اقتصادي و قضايي، همان بعد فرهنگي است، فرهنگ فاسد غرب و شرق اقتضا ميكند كه با وسائل عظيمي كه در دست دارند و در تمام ساعات روز و دروغ پردازي و تهمت و افتراء بر فرهنگ الهي اسلام بتازند و در هر فرصتي قوانين الهي جمهوري و اصل اسلام را بكوبند و وابستگان به آن را مرتجع، كهنه پرست فاقد شعور سياسي بخوانند و قوانين اسلام را كافي براي اين زمان ندانند به بهانه آنكه قوانيني كه هزار و چهار صد سال بر آن گذشته قدرت اداره امور را ندارند. (صحيفۀ امام ج 20/ 441)
ب: عدم همراهي ملّت
يكي از موانع اساسي و اصلي در پايداري و مقاومت، همراهي نكردن ملّت يا در جا زدن پيروان ميتواند باشد كه رهبران بطور عموم و رهبر انقلاب اسلامي ايران حضرت امام خميني بطور خاص از اين قضيه هميشه احساس نگراني ميكردند و ميترسيدند و ميگفتند «من اگر چه ميتوانم استقامت كنم و افرادي هم ميتوانند، ولي همه ملّت اطميناني نيست كه بتوانند مستقل باشند، مستقيم باشند، استقامت در امراز خود امر مشكلتر است چه بسا پيروزيهايي كه براي يك ملّتي پيش ميآيد، براي اينكه استقامت در آن كه موجود شده است ندارند، سستي ميكنند، آن پيروزي از دستشان ميرود». (صحيفه امام ج 13/464) اين نگراني و ناراحتي آنقدر براي امام خميني مهم است كه در سخنان خود چندين بار به اين مسئله اشاره كرده و استناد ميكند به آيۀ« فاستقم كما امرت» و ميگويد:« اين آيه در دو جاي قرآن آمده يكي در سوره هود آيه 112 و سوره شوراي آيه 15، با اين تفاوت كه در سوره شوري «من تاب معك»، ندارد و پيامبر نفرمود كه سوره شوري مرا پير كرد بلكه فرمود:« شيبتني سورة هود بمكان هذه الايه» يعني؛ سوره هود بخاطر اين آيه مرا پير كرد». (صحيفۀ امام ج 16/300، ج 19/195، ج 18/254) چون پيامبر و رهبران الهي در استقامت خودشان مشكلي نميديدند و ترسي نداشتند و جهت تداوم قيام تزلزلي به خود راه نميدادند امّا هميشه نگراني از ناحيه همراهان و پيروان بوده است كه در ادامه راه كم نياورند و مشكلي براي رهبران خود نشوند همانگونه كه حضرت علي (ع) هم ميفرمايد: « بكم اداوي و انتم دائين»، من در پي آن هستم كه دردهاي جامعه را به وسيله شما درمان كنم در حالي كه شما خود درد من هستيد جان كلام اين كه پايداري و استقامت رهبر و پيروان تو امان، شرط و رمز پيروزي نهضتها ميباشد و اگر ملّت در بين راه به لنگد و ادامه مسير (بهردليلي) ندهد ادبيّات پايداري را دچار مشكل و انحراف و شكست خواهد كرد.
نكته آخر اينكه فقدان هر يك از مؤلّفههاي پايداري خود ميتواند مانعي در ادبيّات پايداري باشد كه به جهت عدم تطويل نوشتار از پرداختن به آنها صرفنظر ميگردد.
رضا عيسی نيا
پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
پــی نوشتها
1- ادبيّات به معنای خاص يعنی ؛آنجای که انسان از حيات انسانی، تفکر، ارزشها، جنگ، آئينها و ... به صورت خيالی سخن بگويد و ادبيّات به معنای عام يعنی؛ آنجا که همه اين مراتب بطور عام و بدون لفافة صورت خيالی سخن گفته آيد. براي آشنايي بيشتر از اين مفهوم رجوع کنيد به «نام آورد» دفتر اوّل، بيت مقاله، دربارۀ ادبيّات و تاريخ و فرهنگ دفاع مقدّس و جنگ ايران و عراق به اهتمام عليرضا کمری، مقالۀ محمّد مددپور، با عنوان، تأملاتی در باب ماهيّت و ذات هنر و ادبيّات انقلاب و دفاع مقدّس، تهران، ص 104 الی 109.
2- نمط عالی، ويژگی خاصی در اثر ادبی است که مطالعۀ آن نه تنها خيال و عاطفۀ مخاطب يا خواننده را منقلب میکند، بلکه عقل را هم دچار انفجار میکند و حس و لذت و اعجازی توأم با وحشت و حيرت در انسان بر میانگيزد. ر. ک؛ عبدالحسين زرينکوب، شعر بیدروغ و شعر بینقاب، تهران، 1372، ص 49 و احمد درستی، شعر سياسی در دوره پهلوی دوم، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص 25.
3- برای آگاهی بيشتر از مفهوم ادبيّات رجوع کنيد به:
علیاکبر نفيسی (ناظم الاطباء) فرهنگ نفيسی، جلد اوّل، تهران، کتاب فروشی خيام، ص 141 و احمد درستی، شعر سياسی در دوره پهلوی دوم، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص 23. و لطفعلی صورتگر، سخن سنجی، ابن سينا، تهران، 1348،ص 15، و عبدالحسين زرينکوب، نقد ادبی، جلد اوّل، اميرکبير، تهران، 1361، ص 6 و علیاکبر دهخدا، لغتنامه، جلد اوّل، چاپ اوّل از دورۀ جديد دانشگاه تهران، 1373، ص 1313 و جمال ميرصادقی، داستان ادبيّات، تهران، نگاه، 1375، ص 11.
4- برای اطلاع بيشتر در اينباره رجوع کنيد به صحيفه امام جلدهای 1 ص 93، ج 2 ص 169، 254، ج 3، ص 481، ج 13، ص 124، 164، 251، ج 14، ص 60، 298، ج 17، ص 359، ج 18، ص 47، 274، 285، ج 19، ص 56، ج 21، ص 48، 83.
5- در نهجالبلاغه، کلام 131 اينچنين آمده است:« اللهم اِنک تعلم اِنّه لم يکن الذی کان منا منا فسة فی سلطان و لا التماس شیء من فضولِ الحطام. و لکن لنرد المعالم من دينک و نظهر الاصلاح فی بلادک. فيأ من المظلومون من عبادک، و تقام المعطله من حدودک».
فهرست منابع
1- قرآن مجيد.
2- اسدی، محمّدرضا. پژوهشی در شيوههای ادبی آثار امام خمينی، تهران،سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، 1374.
3- اسلامی ندوشن، محمّدعلی. جام جهانبين، چاپ گلشن، 1374.
4- جوانان از ديدگاه امام خمينی- بنيان آثار موضوعی (دفتر شانزدهم)، مؤسسۀ تنظيم و نشر آثار امام خمينی با همکاری دبيرخانه شورای عالی جوانان، 1377.
5- خمينی، روحالله. صحيفۀ امام، ج 18، ج 13، ج 16، ج 1، ج 21، ج 14، ج 19، ج 20، ج 7، تدوين و تنظيم: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينی، 1378.
6- خمينی، روحالله. صحيفه نور، ج 9، وزارت ارشاد اسلامی، 1361.
7- خمينی، روحالله. شؤون و اختيارات ولی فقيه، وزارت ارشاد اسلامی، 1365.
8- درستی، احمد.شعر سياسی در دوره پهلوی دوم، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381.
9- دهخدا، علیاکبر. لغتنامه، چاپ اوّل از دورهی جديد دانشگاه تهران، 1373.
10- زرينکوب، عبدالحسين. نقد ادبی، تهران، امير کبير، 1361.
11- صورتگر، لطفعلی.سخن سنجی، تهران، ابنسينا، 1348.
12- فيضالاسلام، سيّدعلی نقی. نهجالبلاغه، بیتا، بینا.
13- کمری، عليرضا. نام آورد، محمّد مددپور، تأملاتی در باب ماهيّت و ذات هنر و ادبيّات انقلاب و دفاع مقدّس، تهران، سازمان تبليغات اسلامی، حوزه هنری، دفتر ادبيّات و هنر مقاومت مؤسسه پژوهشی فرهنگ هنر و ارتباطات، 1380.
14- ميرصادقی، جمال، داستان ادبيّات، تهران، نگاه، 1375.
15 - نفيسی، علیاکبر. فرهنگ نفيسی، جلد اوّل، تهران، کتاب فروشی خيام.