تاریخ انتشار
پنجشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۰۷:۲۸
کد مطلب : ۷۳۶۱
شعر دفاع مقدس
از زبان موجها
حمیدرضا حامدی
شدمسیرسرخ عشق مست رهسپاریت
با شتاب رفته یی آتشین شهاب من
آنچنان که گم شده ست رد خون جاریت
دوست داشتم شبی همرکاب می شدیم
مهلتم ولی نداد خوی تکسواریت
تا همیشه خانه ات درمیان لاله هاست
غبطه می خورم براین حُسن همجواریت
در کنار پنجره باز گرم صحبت است
با نگاه خیس من عکس یادگاریت
از زبان موجها قصه ات شنیدنی ست
نیست در توان من شرح بی قراریت
از سروده های خویش غرق در خجالتم
پس کجاست ای عزیز دستهای یاریت؟