تاریخ انتشار
دوشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۲۲:۰۵
کد مطلب : ۷۶۳۳
شوق وصال/ یادداشت روزانه خادم یادمان والفجر 4
خدا می داند که هیچ گاه با این زبان قادر به توصیف آن لحضات ناب نخواهم بود؛
هیچگاه...
لحظه ای که عاشقی پس از ۲۰ سال به معشوقش می رسد.
گویی این مرکز ثقل جهان است و این صدای ناله ی دختری ۲۲ ساله است که جمع ما خادمان شهدا را به خود جلب می کند.
دختری که پدرش در والفجر ۴ جا مانده است.
و پدری که برای میهنش از تالش تا خطه ی شمال به قله سخت کانی مانگا می آید و یادآور دلاور مردانی چون سردار جنگل می باشد اما چه کسی می تواند این شعله ی سوزان قلب دختر شهید را آرام کند؟
دختری که به قتلگاه پدر می آید.
گویی کاروان شام به کربلا بازگشته...
انگار کربلایی در اینجا رخ داده بود...
آری کربلا اینجاست ...